برگه:GrouhMahkoominKafka.pdf/۸۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۸۰
گروه محکومین

محکوم محکم پیچیده شده بود متصل میشد. این زنجیرهای کوچک نیز بوسیلهٔ چندین رشته زنجیر رابط به هم پیوسته بودند. دیگر آنکه حالت محکوم ویرا چنان زبون و رام نشان میداد که هر کسی میپنداشت که میتوان او را در سراشیبهای اطراف رها کرد و هنگام شروع اعدام، زدن سوتی کافی است تا وی مانند سگی به پیش بشتابد.

سیاح به ماشین توجه زیادی نداشت و در پشت سر محکوم، با بی‌اعتنائی تقریباً آشکار، به این سو و آن سو قدم میزد. ضمناً افسر سرگرم آماده کردن وسائل نهائی اعدام بود، گاهی به زیر ماشین که پایهٔ آن عمیقاً به زمین فرو رفته بود میخزید و زمانی برای وارسی قسمتهای فوقانی آن از نردبانی بالا میرفت. البته این کارها را میشد به یک ماشینچی واگذار کرد، ولی افسر خود با کوشش شایانی آنها را انجام میداد، خواه بدان سبب که وی از هواداران شیفتهٔ این ماشین بود و خواه به دلائل گوناگون نمیشد این کارها را به عهدهٔ کس دیگر گذاشت. بالاخره افسر گفت: «حالا همه چیز آماده است!» و از نردبان پائین آمد. بطور