برگه:GrouhMahkoominKafka.pdf/۷۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۷۳
صادق هدایت

ادبی جایز است اما بهیچوجه حکم قطعی بشمار نمیرود. در هر حال چیزی که مضحک است، همین خدای سختگیر موسی و یا روحیهٔ قانون خشن عهد عتیق که بصورت فرماندهٔ مرده درآمده پیروانی دارد که بموجب نص صریح پیشگوئی معتقدند مانند مسیح، گیرم با قیافهٔ مضحک و خشن سروان، میان مردگان رستاخیز میکند و پیروان خود را به تسخیر دوبارهٔ تبعیدگاه رهبری خواهد کرد!

همچنین در رومان «قصر»، ژوزف ک.. بعنوان زمین‌پیما استخدام میشود و یک شب سرد زمستانی به دهکدهٔ دوردستی که پائین قصر واقع شده میرود به امید اینکه سرانجام بگیرد. کسی با او جوشش نمیکند و نمیدانستند او کیست و از کجا آمده است. کوششهای نومیدانه‌ای برای آشنائی و همرنگی با اهالی آنجا میکند، و کوششهای نومیدانه‌تری برای برخورد با مقامات رسمی که در قصر هستند انجام میدهد. میخواهد بوسیلهٔ تلفون با قصر رابطه پیدا بکند، در تلفون صدای درهم و شلوغی شنیده میشود، همینکه ک.. میپرسد کی میتواند داخل قصر بشود، بپاسخ میگویند: «هیچوقت.» در هیچ دفتری سابقهٔ استخدام او پیدا نمیشود، بنظر میآید که ناخوانده باین دهکده آمده است، اما آزادهم نبوده که نیاید. از اینقرار قانون نسبت به انسان یکجور بیطرفی ظاهری نشان میدهد. اما در کوچکترین کردارش دخالت میکند و طرفدار آزادی نیست. . در جلو قانونی که آنرا نمیشناسند و هرگز هم نخواهند شناخت، انسان ناگزیر نمیتواند از محکومیت بپرهیزد. پس در اینصورت آیا ممکن است که بوسیلهٔ