برگه:GrouhMahkoominKafka.pdf/۷۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۷۲
پیام کافکا

را دنبال می‌کند. در اینجا هرچند محکومیت کامل است و قانون و دادگستری بشکل مکانیکی درآمده اما امید مبهمی به تغییر رژیم وجود دارد. در زمانیکه این داستان منتشر شد (۱۹۱۹) ممکن بود آنرا یکجور خیالبافی گستاخانه تصور کنند که از مغز ناخوشی تراوش کرده است. از آن پس، این خیالبافی مقام مهم یک آزمایش دسته‌جمعی را به خود گرفت و پیشگوئی دورهٔ ناکسانه و خونخوارانهٔ دنیای ما گردید زیرا رژیمی است که با ظاهر آراسته و پشتیبانی قانون، مظهر روزانهٔ بسیاری ازین «گروه محکومین» گشته است. آنچه موضوع جداگانه و استثنائی جلوه میکرد، بصورت حقیقت وحشتناک همه روزه درآمد. در داستان کافکا افسری که وظیفهٔ دژخیم را بعهده گرفته چون ماشین از کار میافتد، با تعصب عجیبی نومیدانه تن خود را به مرگ میسپارد و کشته میشود، اما دلیل این نیست که رژیم بهتری برقرار میشود، زیرا وحشت جای پای خود را میگذارد و پیشگوئی تهدید آمیزی نوید رستاخیز فرماندهٔ سابق را میدهد.

هربرت توبر H. Tauber حدس میزند که مخترع ماشین، یعنی فرماندهٔ سابق که در عین حال نظامی و دادرس و مهندس و شیمی‌دان و طراح بوده است کنایه‌ای از قادر مطلق در بر دارد. ژرار بودن G.Boden موضوع تجدید نظر در روش ستمگرانهٔ فرماندهٔ قدیم (که نامش را بزبان نمیآورند) و در چهرهٔ افسر نشانهٔ «رستگاری معهود» دیده نمیشود، کنایه از اصول قوانین سخت عهد عتیق (توراة) میداند و رژیم تازه را تشبیه به عهد جدید (انجیل) میکند. اینگونه تعبیرها در مورد آثار