برگه:GrouhMahkoominKafka.pdf/۷۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۶۹
صادق هدایت

در فراموشی میگذرد نشسته است، ناگهان تاخت و تاز میکند و نشانی با خود میآورد که معلوم نیست آگهی است و یا خطر. اما در هر صورت محکوم میسازد. زیرا هرگز کسی نمیتواند اعلام را دریابد. میدانیم که روش کافکا نسبت به پرورش بچه، به خانواده، به کیش یهود و آداب و رسوم جامعه شورش انگیز است و هیچیک از قراردادهای ساختگی اجتماع را به رسمیت نمیشناسد و در یادداشتهای خود اشاره میکند که چون قانون وجود ندارد به جستجویش میرود. سایه و حضور سهمناک و نامرئی قانون پیوسته روی قهرمانان کافکا سنگینی میکند و بخودی خود شخصیت بدست می‌آورد. شاید در پشت این قانون غدار و قهار و جبار قیافهٔ خشن خدای موسی شناخته میشود. اما بنظر میآید که قانون‌گزار دیر زمانی است که برای همیشه آبرویش ریخته، زیرا توانسته از خشکی و خشونت پیروانش بکاهد. آنچه رخ میدهد مثل اینست که در اثر فراموشی مردم از شکوه و جلال قانون است. چونکه دونان و بردگان جانشین رادمردان و آزادگان شده‌اند و مردمان نادان پستی که هویت قانون را نمیشناسند نگاهبانش گشته‌اند. بغپور چین و داستان کل و خداوند «قصر» دیده نمیشوند. شاید اصلا وجود نداشته باشند. در جستجوی ناامیدانهٔ قانون که جز نام و نشانی از آن پدیدار نیست انسان به پاسبان شپشوئی که «دربان قانون» است برمیخورد و چون پاسبان نمیگذارد که از آستانهٔ آنجا بگذرد، عمرش در این انتظار سپری میشود. فقط آخر سر،