برگه:GrouhMahkoominKafka.pdf/۶۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۶۴
پیام کافکا

ما بازی در می‌آوریم.» همچنین این جمله که روشن‌تر از جمله پیش نیست: «رهائی ما در مرگ است، اما نه این مرگ.» پس در حقیقت ما نمیمیریم، اما چنین بدست می‌آید که زنده هم نیستیم، در حالیکه زنده هستیم مرده‌ایم: مرده‌های از گور گریخته! ازین رو مرگ پایان زندگی ماست اما جلو امکان مرگی گرفته نمیشود. از اینجا این معنی دوپهلو ناشی میشود که کوچکترین حرکات اشخاص رومانهای کافکا غریب مینماید: آیا مانند گراکوس شکارچی مرده‌هائی هستند که چشم‌براه مرگ میباشند و با پوزخند خاموشی که مخصوص آنهاست، سر بزیر و مؤدب در میان پیرایش چیزهای معمولی در حالت مرگ اشتباهی گیر کرده‌اند و یا زنده‌هائی هستند که ندانسته با دشمنان توانای مرده، با چیزی که کلکش کنده شده و نشده در کشمکشند؟ همین نکته است که تولید وحشت میکند. این وحشت از عدم نمی‌آید که میگویند حقایق انسانی در خارج از آن بظهور می‌آید برای اینکه دوباره در آن مدفون گردد، بلکه از آنجا میآید که این پناهگاه را هم از ما میگیرد، اما این عدم اثر خود را باقی میگذارد و کوششی که برای درک آن میشود پیوسته ادامه پیدا میکند. در صورتیکه ما نمیتوانیم از حالت هستی خارج بشویم این وجود کامل نیست، چیزی کم دارد، نمیتوان زندگی را بتمام معنی کلمه زیسته انگاشت. – از این رو پیکار زندگی ما کشمکش کورکورانه‌ای میباشد که معلوم نیست مبارزه برای مرگ است و یا بعشق امید موهومی با دشمنی که دارای قدرت مرگ میباشد