گره گوار سامسا از خواب آشفتهای پرید، دید در رختخوابش به حشرهٔ ترسناکی مبدل شده است .»
داستانهائی که با این پیشدرآمد پرورانیده شده، فکری است که تجسم یافته و بسادگی روی کاغذ آمده است. کافکا خیلی تند مینویسد، گاهی مانند داستایوسکی که در عالم خلسه چیز مینوشته، او نیز یک داستان را در یک شب تمام میکند. در نوشتههایش بسیار مو شکاف است. دقت و راستگوئی کامل نشان میدهد. او مینویسد چون پیام فوری دارد که بدهد. نباید پرسید که کافکا میخواهد چه بگوید، آنچه گفته همانست که میخواسته است.
دنیای کافکا عالم خواب است که با وحشت و دقت کابوسهایش یخٔه انسان را میگیرد. (زیرا میداند که رؤیا باوجود لغزندگی ظاهری صرفهجوئی بزرگی از لحاظ توصیف دارد.) ناگهان متوجه میشویم که با تمام شلوغی و پوچی و مسخرگی همان دنیای بیداری خودمان است که به آن خو کردهایم و جدی میپنداریم و تاکنون به عنوان حقیقی بما قالب زده بودند.
در هنر تنها شکل ظاهر آن نیست، شکل ظاهر نمیتواند بدون فکر پایدار بماند. زیر قلم کافکا پیشآمدهای معمولی زندگی بصورت درام درمیآید. پیشآمدهای یک رومان در یک داستان فشرده میشود. جملهها قوی و گاهی در هم پیچیده است، اما ساده و طبیعی میباشد. کافکا از زندگی معمولی و حقایقش گریزان بوده، ازین رو، حقایقی برای خودش بوجود میآورد. اثر او مانند کابوس است و شبیه عالم