برگه:GrouhMahkoominKafka.pdf/۵۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۵۲
پیام کافکا

*

ادبیات برای کافکا تفنن نبوده، او کاملا به مأموریت و ارزش و اهمیت کار خودش هوشیار است. عبارت پردازی و جمله سازی و هنر نمائی در نوشته‌هایش دیده نمیشود. او کسی است که زبان ساده و سبک خودرا پیدا کرده است. حتی میل و شهوت خودستائی هم ندارد: «از آنچه مربوط به ادبیات نمیشود بیزارم. از گفتگو (ولو راجع به مسائل ادبی باشد،) خسته میشوم. از دید و بازدید بطرز مرگباری گریزانم. رویهمرفته گفتگو از آنچه من به اهمیت و جدی بودن و حقیقتش میاندیشم محرومم میکند». در حقیقتی که کافکا جستجو میکند همه چیز روشن و شفاف است، نمیشود در سایهٔ اشیاء پنهان شد، با حقیقت آشکار نمیتوان جر زد. در جای دیگر میگوید: «هنر ما خیرگی در جلو حقیقت است، روشنائی روی چهرهٔ ترش که به عقب میرود حقیقت است و بس .» کافکا آنچه آفریده زادهٔ فکر خودش است، افکاری است که در طی آزمایش شخصی بدست آورده، هنر او از احتیاج درونی و حیاتیش تراوش کرده است. زبان ساده و بی‌پیرایه و رنگ پریدهٔ او با کنایه‌های سربسته، عالی‌ترین سبک رومان نویسی جدید بشمار میآید که خواننده را فقط متوجه موضوع میکند. جنبهٔ تمسخرآمیز و دقت در شرح جزئیات و سادگی سبک در داستانی مانند «دیوار چین» به برهنگی و زیبائی کامل میرسد.

کافکا یکی از زبردست‌ترین نویسندگان است که شیوهٔ ایما و اشاره را دنبال میکند و در واقع بینی باندازه‌ای زیاده‌روی کرده که