برگه:GrouhMahkoominKafka.pdf/۱۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

۱۶
پیام کافکا

آویزی برای مردم نیاورده. بلکه بسیاری از فریب‌ها را از میان برده و راه رسیدن به بهشت دروغی روی زمین را بریده است. زیرا گمان میکند که زندگی پوچ و بیمایهٔ ما نمیتواند «تهی» بی‌پایانی که در آن دست‌وپا میزنیم پر بکند و آسایش دمدمی ما در جلو تأیید نیستی بهم میخورد. – این گناه پوزش ناپذیر است و خود گواه دلهره‌ای است که در دل مردمان بعد از جنگی بوجود آورده است. چون او بیش از دیگران نفی زمانه را به رخ ما میکشد، به‌نحوی که لحنش جنبهٔ پیشگوئی بخود میگیرد. – در دنیائی که نفی انگیزهٔ آنست و دوباره با آن برخورد کرده و از هر دوره‌ای مردمان بیکدیگر بیگانه‌ترند، ترس از آدمها جانشین ترس از خدا شده است. – این پیام هرچه میخواهد باشد، مطلبی که مهم است، صدای تازه‌ای درآمده و به آسانی خفه نمی‌شود. کسانیکه برای کافکا چوب تکفیر بلند میکنند، مشاطه‌های لاشمرده هستند که سرخاب و سفیدآب به چهرهٔ بی‌جان بت بزرگ قرن بیستم میمالند. این وظیفهٔ کارگردانها و پامنبریهای «عصر آب طلائی» است. همیشه تعصب ورزی و عوام‌فریبی کار دغلان و دروغزنان میباشد. عمر کتابها را میسوزانید و هیتلر بتقلید او کتابها را آتش زد. اینها طرفدار کند و زنجیر و تازیانه و زندان و شکنجه و پوزبند و چشم‌بند هستند. دنیا را نه‌آنچنان که هست بلکه آنچنان که با منافعشان جور در میآید میخواهند بمردم بشناسانند و ادبیاتی در مدح گندکاری‌های خود میخواهند که سیاه را سفید و دروغ را راست و دزدی را درستکاری وانمود بکنند، ولیکن حساب کافکا با آنها جداست.