این برگ همسنجی شدهاست.
۲۲
گلستان سعدی
مصلحت دید تا بر این روضهٔ غنا و حدیقهٔ علیا چون بهشت به هشت باب اتفاق افتاد، از این سبب مختصر آمد تا به ملال نینجامد
باب اول در سیرت پادشاهان. باب دوم – در اخلاق درویشان. باب سوم – در فضیلت قناعت. باب چهارم – در فواید خاموشی. باب پنجم – در عشق و جوانی. باب ششم – در ضعف و پیری. باب هفتم – در تأثیر تربیت. باب هشتم – در آداب صحبت.
در آن مدت که ما را وقت خوش بود | ز هجرت ششصد و پنجاه و شش بود | |||||
مراد ما نصیحت بود، گفتیم | حوالت با خدا کردیم و رفتیم |
* * *
باب اول – در سیرت پادشاهان
حکایت – پادشاهی را شنیدم که به کشتن اسیری اشارت کرد. بیچاره در حالت نومیدی به زبانی که داشت ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن آغاز کرد که گفتهاند هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید.