این برگ همسنجی شدهاست.
۳۲۲ □ قصههای بهرنگ
کوراوغلو، تکیه دادن و ایمان داشتن بدین قدرت است. میگوید:
ایگیت اولان هئچ آیریلماز ائلیندن
ترلان اولان سونا و ئرمز گؤلوندن،
یاغی آمان چکیر جومرد الیندن،
لش لشین اوستو نه قالایان منم.
ترجمه:
جوانمرد هرگز از ملت خویش جدا نمیشود. شاهین، امان نمیدهد تا از دریاچهی او قویی به غارت برند. خصم از دست جوانمردان فریاد امان برمی دارد. منم آن کس که نعش بر نعش میانبارد.
او حتی برای یک لحظه فراموش نمیکند که برای چه میجنگد، کیست و چرا مبارزه میکند. همیشه در اندیشهی آزادی خلق خویش است که چون بردگان زیر فشار خانها و دستگاه حکومتیان پشت خم کرده اند. میگوید:
قول دئیه رلر، قولون بوینون بورارلار،
قوللار قاباغیندا گئدن تیرم من!
ترجمه:
آنکه برده خوانده شده لاجرم گردن خود را خم میکند. من آن تیرم که پیشاپیش بردگان در حرکت است.