شاه عباس عروسش را از حجله میرباید و او تک و تنها برای رهاندن زنش پای پیاده به اصفهان میرود، در حقیقت تمثیلی از مبارزهی آشکار و نهان میان آذریان و شاه عباس است. شاه عباس قطب خانخانی عصر و نمایندهی قدرت، و عاشق، تمثیل خلق سازندهای است که میخواهد به آزادگی زندگی کند.
ناگفته نماند که سیمای شاه عباس در فولکلور آذربایجان به دو گونهی مغایر تصویر میشود. یکی بر اینگونه که گفته شد، و دیگری به گونهی درویشی مهربان و گشاده دست که شبها به یاری گرسنگان و بیوه زنان و دردمندان میشتابد. در ظاهر، سیمای اخیر زادهی تبلیغات شدید دستگاه حکومتی و پاره ای اقدامات متظاهرانهی چشمگیر و عوام فریبانه است که نگذاشته مردم ظاهربین و قانع، ماهیت دستگاه حاکمه را دریابند.
به هر حال، پس از این مقدمه، اکنون میپردازیم به نامدار داستان کوراوغلو:
داستان کوراوغلو و آنچه در آن بیان میشود تمثیل حماسی و زیبایی از مبارزات طولانی مردم با دشمنان داخلی و خارجی خویش، از قیام جلالی لر و دیگر عصیانهای زمان. در دو کلمه: قیام کوراوغلو و دستهاش، قیام بر ضد فئودالیسم و شیوهی ارباب و رعیتی است. در عصر اختراع اسلحهی آتشین