گئتمک گرک بیرئوز گه دیاره بوملکدن
کیم گون به گون زیاده گلیر ماجرا سسی
«موجی» خدادن ایسته. بوبحر ایچره بیرنجات
گردابه دوشسه کشتی نئلر ناخداسسی؟
ترجمه:
از این ملک باید به دیاری دیگر رخت سفر بست که غوغا و ماجرا روز به روز افزون میشود. موجی، در این بحر از خدا نجات طلب کن. که اگر کشتی به گرداب افتد، از نالهی ناخدا چه کاری برمی آید؟
در دوران جنگهای خونین ایران و عثمانی به سال ۱۶۲۹ شورش همبستهی فقیران شهری و دهقانان در طالش روی داد که شاه عباس و خانهای دستنشاندهاش را سخت مضطرب کرد. شورشیان مال التجارهی شاه عباس و خانها، و مالیات جمعآوریشده و هر چه را که به نحوی مربوط به حکومت میشد به غارت بردند و میان فقیران تقسیم کردند. حاکم طالش ساریخان به کمک خوانین دیگر، شورش آن نواحی را سرکوب کرد. در قاراباغ مردی به نام میخلی بابا دهقانان آذربایجانی و ارمنی را گرد خود جمع کرد و به مبارزه با خانخانی و خرافات مذهبی پرداخت. وی با یاران خود در یکایک روستاها میگشت و تبلیغ میکرد و روستاییان به امید نجات از زیر بار سنگین