ویلا. البته ویلاها استخر و فواره و باغ و باغچههای بزرگ و پرگلی هم دارند. یک دسته باغبان و آشپز و نوکر و کلفت هم دارند. بعضی از میلیونرها چند تا ویلا هم در کشورهای خارج دارند. مثلا در سوئیس و فرانسه. حالا ما میرویم به یکی از ویلاهای شمال تهران که گرمای تابستان را از تنمان درآوریم.
شتر این را گفت و انگار پر درآوردهباشد، مثل پرندهها به هوا بلند شد. زیر پایمان خانههای زیبا و تمیزی قرار داشت. بوی دود و کثافت هم در هوا نبود. خانهها و کوچهها طوری بودند که من خیال کردم دارم فیلم تماشا میکنم. عاقبت به شتر گفتم: شتر، نکند از تهران خارج شدهباشیم!
شتر گفت: چطور شد به این فکر افتادی؟
من گفتم: آخر این طرفها اصلا بوی دود و کثافت نیست. خانهها همهاش بزرگ، مثل دسته گل هستند.
شتر خندید و گفت: حق داری لطیف جان. تهران دو قسمت دارد و هر قسمتش برای خودش چیز دیگری است. جنوب و شمال: جنوب پر از دود و کثافت و گرد و غبار است اما شمال تمیز است. زیرا همهی اتوبوسهای قراضه در آن طرفها کار میکنند. همهی کورههای آجرپزی در آن طرفهاست. همهی دیزلها و باریها از آن برها رفت و آمد میکنند. خیلی از کوچه و خیابانهای جنوب خاکی است، همهی آبهای کثیف و گندیدهی جوهای شمال به جنوب سرازیر میشود. خلاصه. جنوب محلهی آدمهای بیچیز و گرسنه است و شمال محلهی