از بین بردن بدیهارا نمیدانستند میگفتند که خدای خوب و خدای بد همیشه باهم می جنگند و ما هم باید با انجام دادن کارهای خوب، خدای خوب را کمک کنیم تا او بر خدای بد غلبه کند. و میگفتند این غلبه حتمی است.
البته آرزوی تمام انسانهاست که روزی از روی زمین بدیها نابود شوند. زرتشتیان این آرزو را در افسانههایشان به خوبی بیان کردهاند. اما نتوانستهاند یک راه علمی و عملی بیابند و بدیها را نابود کنند.
امروز تمام رشته های علم به انسان یاد داده است که هرمزد و اهریمن جز افسانه چیز دیگری نیستند و فقط انسانها خودشان میتوانند از راههای علمی و عملی بدیها را از میان بردارند و به خوشبختی دستهجمعی برسند.
همهٔ ملتها برای خودشان افسانههایی دارند. از ملتهای یونان و افریقا و عربستان گرفته تا ایران و هندوستان و چین همه روزگاری از این افسانههای بیپایه فراوان ساختهاند.
البته هیچکدام از این افسانهها از نظر علم ارزشی ندارند. ما فقط با خواندن آنها میفهمیم که انسانهای قدیمی هم مثل ما کنجکاو بودهاند و مطابق علم خود دربارهی عالم نظر دادهاند و مطابق فهم خود برای چیزها و بدیها و خوبیها علت پیدا کردهاند. مثلا قدیمیها میگفتند که زمین روی شاخ گاو است و هر وقت گاو تنش میخارد و شاخش را تکان میدهد، زمین میلرزد و زلزله میشود. میدانیم که این حرف چرند است و زلزله علت دیگری دارد که علم به ما آموختهاست.
ما با خواندن افسانههای قدیمی باز میفهمیم که انسانهای قدیمی هم مثل ما آرزوهای بلندی داشتهاند و همیشه در پی رسیدن به آرزوهایشان