برگه:GheseHayeBehrang.pdf/۱۱۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
عروسک سخنگو ● ۱۰۹
 

عروسک‌های سفید شروع کردند به خواندن:

ما این را می‌شناسیم:
گلبرگ گل سرخ است.
از کجا می‌آید؟
به کجا می‌رود؟
کس نمی‌داند؟

عروسک سرخ کمی این‌ور و آن ور پلکید و از گوشه‌ی دیگری خارج شد. بعد عروسک سرخ دیگری وارد شد.

عروسک‌های سفید شروع کردند به خواندن:

یک گلبرگ سرخ دیگر
از کجا می‌آید؟
به کجا می‌رود؟
کس نمی‌داند؟

عروسک سرخ کمی این‌ور آن ور پلکید و خواست از گوش‌های خارج شود که به عروسک سرخ دیگری برخورد. لحظه‌ای به هم نگاه کردند و دست هم را گرفتند و شروع کردند به رقص بسیار تند و شادی. مدتی رقصیدند. بعد عروسک سرخ دیگری به آن‌ها پیوست. بعد دیگری و دیگری تا صدها عروسک بزرگ و کوچک سرخ وارد شدند. دسته‌دسته حلقه زده بودند و می‌رقصیدند. رقصی تند و شاد. ماه درست بالای سرشان بود. آتش خاموش شده بود.

صدای موسیقی بازهم تندتر شد. عروسک‌ها دست هم را رها کردند