برگه:GheseHayeBehrang.pdf/۱۰۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
عروسک سخنگو ● ۱۰۷
 
 
رقص گل سرخ
✵✵✵
سرود گل سرخ
 

لحظه‌ای میدان خالی بود. دورادور، جانوران پای درختان نشسته بودند و پرندگان روی درختان و دیگر چیزی دیده نمی‌شد. بعد صدای نرم و شیرین موسیقی بلند شد و ده بیست‌تا عروسک بنفش‌پوش ساززنان وارد شدند و نرم‌نرم آمدند در گوش‌های ایستادند. بعد قایقی شگفت و سفید مثل برف از ته برکه نمایان شد که به آهنگ موسیقی تکان می‌خورد و پیش می‌آمد. عروسکان سفیدپوش بسیاری روی قایق، خاموش ایستاده بودند. صدای نرم و زمزمه‌وار آب شنیده می‌شد. مرغابی‌ها و قوهای سفید فراوانی از پس‌وپیش، قایق را می‌راندند و ماهیان سرخ ریزودرشتی دور سفیدها را گرفته بودند و راست می‌لغزیدند به‌پیش. ماهتاب هم توی آب بود. قایق که لب آب رسید، عروسک‌های سفید رقص‌کنان پا به زمین گذاشتند. مرغابی‌ها و قوها و ماهی‌ها لب آب رج بستند. عروسک‌ها دست‌ها و بدنشان را حرکت می‌دادند و نرم می‌رقصیدند. لبه‌ی پیرهنشان تا زمین می‌رسید. می‌رقصیدند و به هم نزدیک می‌شدند و لبخند می‌زدند و دوتادوتا و سه تا سه تا باز می‌رقصیدند. یکی دو تا شروع کردند به خواندن. رفته‌رفته دیگران هم به آن‌ها پیوستند و صدای موسیقی و آواز فضای جنگل را پر کرد.