برگه:GheseHayeBehrang.pdf/۱۰۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۰۰ □ قصه‌های بهرنگ
 

به شما خوش‌آمد می‌گویم.

یاشار گفت: ما هم خیلی افتخار می‌کنیم که توانسته‌ایم محبت عروسک سخن‌گو را به دست آوریم؛ و خیلی خوشحالیم که به جمع خودتان راهمان داده‌اید و با ما مثل دوستان خود رفتار می‌کنید. از همه‌تان تشکر می‌کنیم.

سارا گفت: اول باید از خودتان تشکر کنید که توانسته‌اید با اخلاق و رفتار مهربان خود عروسکتان را به حرف بیاورید و به این جنگل راه بیابید.

بعد رویش را کرد به عروسک سخنگو و گفت: بچه‌ها را ببر با عروسک‌های دیگر آشنا کن و به همه بگو بیایند پیش من. چند کلمه حرف می‌زنیم و رقص را شروع می‌کنیم.

عروسک‌ها تا شنیده بودند عروسک سخنگو دوستانش را هم آورده است، خودشان دسته‌دسته جلو می‌آمدند و بچه‌ها را دوره می‌کردند و شروع می‌کردند به خوش‌آمد گفتن و محبت کردن و حرف زدن.

 
✵ خودپسندها چه ریختی‌اند؟
 

درد انگشت یاشار شدت یافته بود. دست عروسک را گرفت و گفت: انگشتم بدجوری درد می‌کند، یک کاری بکن.