روها و چپ نماهای سراسر عالم، به سوی شرق، دور پیدا کرده و درست نود درجه از سمت «مسکو» به سمت «پکن» پیچیده. چرا که دیگر روسیهی شوروی «رهبر انقلاب جهانی» نیست؛ بلکه بر سرِ میز صاحبان موشک اتمی، از حریفان دست اوّل است و میان کاخ «کرملین» مسکو و کاخ «سفید» واشنگتن رابطهی تلگرافی مستقیم دایر است. به علامت اینکه دیگر حتّی به وساطت انگلیس در این میان احتیاجی نیست. این را که خطر روسیهی شوروی کم شده است، حتّی زمامداران مملکت ما نیز فهمیدهاند. مرتعی که روسیهی شوروی در آن میچرید، الباقیِ سفرهی نکبتیِ جنگ اوّل بینالملل بود. حالا دورهی استالین زدایی است و رادیو مسکو، تأیید کنندهی رفراندوم ششم بهمن از آب در آمده است.
به هر صورت اکنون چین کمونیست، جای روسیهی شوروی را گرفته و چرا؟ چون درست همچون روسیهی سال ۱۹۳۰ همهی گرسنگان جهان را به امید دسترسی به بهشت فردا به اتّحاد میخواند و اگر روسیه در آن سالها صد و اندی میلیون جمعیّت داشت، چین اکنون هفتصد و پنجاه میلیون جمعیّت دارد.
درست است که ما اکنون نیز به قول مارکس دو دنیا داریم در حال جدال امّا این دو دنیا حدودی بس وسیعتر از زمان او یافته و آن جدال، مشخّصات بس پیچیدهتری از جدال کارگر و کارفرما. دنیای ما دنیای مقابلهی فقرا و ثروتمندان است، در عرصهی پهناور جهان. روزگار ما روزگار دو دنیاست؛ یکی در جهت ساختن و پرداختن و صادر کردن ماشین و دیگری، در جهت مصرف