برگه:Gharbzadegi.pdf/۱۸۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۱۸۶ غرب‌زدگی
 

آن حصار طاعون‌زده، هر یک از اهالی شهر، برای خود تکاپویی دارد: یکی در جست و جوی چاره‌ی سرطان است؛ یکی در جست و جوی مفرّی است؛ یکی در جست و جوی مخدّرات است و یکی هم به دنبال بازار آشفته می‌گردد. در چنان شهری، گذشته از سلطه‌ی مرگ و کوشش نومیدانه‌ی بشری، برای فرار از آن و غمی که هم چو غباری در فضا است، آن‌چه بیش از همه به چشم می‌آید، این است که حضور طاعون – این عفریت بوار – فقط ضربان گام هر کس را در هر راهی که پیش از آن می‌رفته، سریع‌تر کرده است. اگر به حق بوده یا نا به حق و اگر اخلاقی بوده یا ضدّ اخلاق – حضور طاعون هیچ‌کس را از راهی که تاکنون می‌رفته، باز نداشته که هیچ – او را در همان راه به دور افکنده است... عین ما که به طاعون غرب‌زدگی دچاریم و فقط ضربان فسادمان تندتر شده است. کتاب طاعون که درآمد، کسانی از منقّدان (دست راستی‌هاشان) گفتند که کامو شهر طاعون‌زده را رمزی از اجتماع شوروی گرفته است. دیگران (دست چپی‌هاشان) گفتند که در آن کتاب نطفه‌ی نهضت الجزایر را نشانده است و دیگران بسی حرف‌های دیگر زدند که نه به یادم مانده و نه این‌جا مناسبتی دارد... امّا خود من – نه به علّت این اشاره‌ها که برای کشف حرف اصلی نویسنده – دست به ترجمه‌اش زدم و کار ترجمه به یک سوم که رسید فهمیدم؛ یعنی دیدم حرف نویسنده را؛ و مطلب که روشن شد، ترجمه را رها کردم. دیدم که «طاعون» از نظر آلبرکامو «ماشینیسم» است. این کشنده‌ی زیبایی‌ها و شعر و بشریّت و آسمان.

این قضایا بود و بود تا نمایش نامه‌ی «اوژن یونسکو» فرانسوی درآمد. به