برگه:Gharbzadegi.pdf/۱۷۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
کمی هم از ماشین‌زدگی ۱۷۵
 

این است که در عین حال که مثلاً کمپانی «فورد» به فلان دانشکده‌ی امریکایی سفارش سالی فلان قدر نفر متخصّص برق و مکانیک می‌دهد، با فلان مشخّصات فلان کارخانه‌ی فیلم‌برداری هم کار خودش را می‌کند؛ یعنی قهرمان‌سازی طبق نقشه‌اش را. اگر یک وقتی بود که فلان شجاعت معیّن (که به قول افلاطون یکی از فضیلت‌های چهارگانه بود) و نه با قرار قبلی از کسی سر می‌زد و آن کس قهرمان می‌شد و شاعران در مدحش سخن می‌راندند؛ حالا فلان کمپانی فیلم‌بردار، کسی را می‌خواند که ادای فلان شجاعت تاریخی یا افسانه‌ای را برای فلان فیلم دربیاورد و بیا و ببین که روزنامه‌ها چه داد سخن می‌دهند و رادیوها و تله‌ویزیون‌ها و کمپانی که به هر صورت تجارتش را می‌کند، چه پول‌ها خرج تبلیغات می‌کند و برای قهرمانان خود چه واقعه تراشی‌ها می‌کند و ازدواج و طلاق‌شان را و دزدیدن بچّه‌شان را و شرکت‌شان را در مبارزه‌ی سیاه و سفید و رقصیدن‌شان را در فلان شب با فلان ملکه‌ی مطلقه و الخ... از یکی دو سال پیش از این‌که فیلم آماده بشود، مدام در روزنامه و رادیو و تله‌ویزیون می‌گذارد و می‌گذارد تا به حدّی که خبرش از مسیر «رویتر» و «آسوشیتدپرس»، حتّی به گوش وسایل انتشاراتی تهران و سنگاپور و خرطوم هم می‌رسد. آن‌وقت نوبت استفاده است و فیلم با ابّهت و جبروت و شب افتتاح واحد در پانزده پایتخت جهان و شرکت رجال و غیرهه بر پرده می‌افتد. و نتیجه؟ یک قهرمان دیگر به صف قهرمانان روی پرده افزوده شده است؛ یعنی در حقیقت، از یک قهرمان تاریخی و افسانه‌ای دیگر سلب حیثیّت و اعتبار شده است.