برگه:Gharbzadegi.pdf/۱۷۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
کمی هم از ماشین‌زدگی ۱۷۳
 

این پناه بردن مرد غربی به ملاک‌های شرقی و افریقایی، در هنر و ادب و در زندگی و اخلاق (که از طرفی نمودار بیزاری و دست‌کم خستگی مرد غربی است از محیط خود و آداب خود و هنر خود؛ و از طرف دیگر، نمودار دنیاگیر شدن هنر و ادب فرهنگ است، از هر جا که می‌خواهد باشد و البتّه که نمودار بسیار زیبایی نیز هست) دارد کم‌کم به قلمرو سیاست نیز می‌کشد و آیا به این طریق، فکر نمی‌کنید که پس از توجّه غرب به هنر شرقی، اکنون مرحله‌ی توجّه غرب به سیاست شرق رسیده باشد؟ بله. فرار از ماشین‌زدگی چنین می‌طلبد. ترس از جنگ اتمی چنین حکم می‌کند؛ و آن وقت ما غرب‌زدگان درست در همین روزگار است که موسیقی خودمان را نشناخته رها می‌کنیم و آن را «زرزر» بیهوده می‌دانیم و دم از «سمفونی» و «راپسودی» می‌زنیم و نقّاشی ایرانی را در شمایل‌سازی و مینیاتور اصلاً نمی‌شناسیم و به تقلید از «بی‌انال» و نیز حتّی «فوویسم» و «کوبیسم» را هم کهنه شده می‌پنداریم و معماری ایرانی را کنار گذاشته‌ایم، با قرینه‌سازی‌هایش، و حوض و فوّاره‌اش؛ و... درِ زورخانه را بسته‌ایم و چوگان را فراموش کرده‌ایم و با چهار تا کشتی‌گیر، به المپیاد می‌رویم که اساسش بر دوش دوی «ماراتون»[۱] است که خود، کنایه‌ای است به


  1. Marathon اصلاً اسم دهکده‌ای است در یونان و در آن محل بود که یونانی‌ها بر ایرانیان فاتح آمدند. در سال ۴۹۰ قبل از میلاد مسیح و نخستین کسی که خبر این فتح را از آن دهکده به آتن برد، قهرمان شناخته شد و هم به یاد او و آن واقعه است که دوی «ماراتون» از بازی‌های اساسی المپیک است و آن وقت کدام یک از ما می‌دانیم