این برگ همسنجی شدهاست.
۱۶۸ غربزدگی
حزب و بعد در سربازخانه است که به اتّحاد شکل و فکر و لباس پیراهن سیاهان و پیراهن قهوهایها میکشد که هر بیست سال یک بار، همان ممالک غرب را چنان که دیدهایم، به خون میکشاند و دنیا را به جنگ میخواند و این همه عواقب از خود به یادگار میگذارد، صریحتر بگویم جنگطلبی – صرف نظر از اینکه دنبالهی توسعهی صنعتی شدید و در جست و جوی بازارهای جدید برای صدور کالا به ظهور میرسد – اصلاً آداب و رسوم خود را از ماشین اخذ میکند. از ماشین که خود محصول «پراگماتیسم» و «سیانتیسم» و «پوزیتیویسم» و ایسمهای دیگر، از این دست است.
این روزها حتّی بچّهها هم میداند که ماشین، وقتی به مرحلهی اضافه تولید رسید و قدرت صادر کردن مصنوعات خود را یافت، آن وقت صاحبان ماشین (کمپانیها) بر سر کسب انحصار بازارهای صادرات، با رقبای خود از در مخامصه در میآیند.[۱]
- ↑ و این رقیب هر کس میخواهد باشد. تجارت آزاد(!) غربی دوست و دشمن نمیشناسد. علاوه بر داستان تانک قراضههایی که بلژیکیها از میدان جنگ العلمین خریدند و پس از تعمیر به مصریها و اسراییلیها فروختند که باز در جنگ دیگری به کار برود. توجّه کنید به این خبر که از مجلّهی «تایم» امریکا برایتان ترجمه میکنم: «در هنگ کنگ چیزی به مراسم افتتاح هتل هیلتون نمانده بود که دولت امریکا کشف کرد که مبل و اثاث چینی و محلّی هتل، دربست به قیمت صد هزار دلار از چین کمونیست وارد شده و این درست بر خلاف قوانین امریکاست که هر امریکایی را از معامله با چین کمونیست منع کرده...» از شمارهی ۱۹ ژویّیه (جولای) ۱۹۳۶ (Time) تایم، صفحهی ۶۰.