۱۱
فرهنگ و دانشگاه چه میکنند؟
اکنون از دریچهی فرهنگ، نگاهی به اجتماع فعلی ایران بیفکنیم. دریچهای که نگاه من همیشه در چهارچوب آن بوده است.
از نظر فرهنگ، ما درست به علف خودرو میمانیم. زمینی باشد و دانهای از جایی دم باد، یا بر منقار پرندهای، بر آن بیفتد و باران هم کمک بدهد تا چیزی بروید. درست همینجور. یک حیات نباتی، آن هم به تصادف رها شده و خودرو. مدرسهای به هر طریق که بدانیم میسازیم، برای بالا بردن قیمت اراضی اطراف مدرسه، یا به قصد تظاهر، یا به عنوان ردّ مظالم، آنچه فلان قُلدر در یک حادثهی سیاسی به یغما برده، یا به کوشش صادق اهالی یک آبادی، یا به وقف ثلث اموال فلان مرحوم. به هر صورت مدرسه که ساخته شد شاخهای از شاخههای شکنندهی تشکیلات فرهنگ به آن میرسد؛ آن هم با چه دوندگیها و دردسرها. هیچ نقشهای از پیش نیست. یا اینکه کجا چه نوع مدرسهای لازم است و چه مدارسی تفنّنی است. توجّه به کمّیّت، هنوز مسلّط بر عقول فرهنگ است و هدف نهایی فرهنگ؟ گفتم غرب زده پروردن. یا