کشاورزی ریخته است و در موقع خود، در دسترس افکار عمومی گذارده.[۱]
به هر صورت، تا شرّ سربازی از سر دهات کنده نشود و تا وسوسهی شهر در کار است و تا وحشت از گذر ایل باقی است، روستا آباد نخواهد شد و تا جادّه به ده نرسد و برق، خانههای روستا را روشن نکند و هر سی چهل روستا، یک مرکز تعمیرات ماشینهای کشاورزی نداشته باشد، کشاورزی ماشینی نخواهد شد؛ و تا سخن از خرده مالک است و تا در جوار هر مدرسهی دِه، یک کلاس آموزش مکانیک دایر نشده است، ماشین با روستایی غریبهاست و اگر پایش به روستا باز شود، جز عامل تخریب و تحریک و آشوب، چیزی نخواهد بود.
و امّا شهر – این عضوهای سرطانی – که به بیقوارگی و بیاصالتی، روز به روز در حال رویش و گسترشند. روز به روز خوراک بیشتری از مصنوعات غربی را میطلبند و روز به روز در انحطاط و بیریشگی و زشتی، یکدستتر میشوند. هر کدام چهار خیابانی یا مجسّمهای طبق بخشنامه! در وسط میدان، طاق بازارها خراب، محلها دور از هم، بی آب و برق و تلفن، بیخدمات اجتماعی، خالی از مراکز اجتماعات و کتابخانه، مسجدها مخروبه و حسینیهها کوفته و ریخته و تکیهها بی معنی شده و نه حزبی در کار و نه باشگاهی و نه گردشگاهی و دست بالا با یکی دو تا سینما که هر کدام چیزی جز وسیلهای
- ↑ مراجعه کنید به «علم و زندگی» شمارههای سال ۱۳۳۸ کتاب چهارم، کتاب پنجم، کتاب ششم(که کلاً مختص به اصلاحات عرضی است) و آخرین بار در کتاب دهم، آبان ۱۳۳۹، همان مجلّه. و اینها همه پیش از سروع به اجرای تقسیم املاک به صورت فعلی گفته و نوشته شده است.