برگه:Gharbzadegi.pdf/۱۳۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۱۳۴ غرب‌زدگی
 

رشد کردن باشند؛ و گفتم درست به رشد یک غدّه‌ی سرطانی. گسترش شهری را که از هر سوی بیابان مثل قارچ بدود؛ امّا نه آب و برقش و نه کوچه و خیابانش و نه تلفن و فاضلابش از روی نقشه‌ی قبلی باشد، جز به یک رشد سرطانی به چه چیز می‌توان تشبیه کرد؟ مردم را از آن دهات می‌کَنیم و به این شهرها می‌آوریم و این شهرها در حقیقت با آن دهات هیچ فرقی ندارند؛ جز این‌که در شهر، به ندرت کاری هست، اگر شده کار موسمی و فصلی؛ امّا در ده هیچ نیست. با این تحوّل دروغ‌آمیزی که در ده سال اخیر بازیش را در آورده‌اند و دارند به طبقه‌ی خرده مالک می‌افزایند، کار بدتر از بد هم شده است. طبقه‌ی خرده مالک را اگر دویست سال قبل تقویت کرده بودیم، حالا دست کم یک مشروطیّت حسابی داشتیم؛ امّا حالا دیگر سخن از «کوئوپراتیف» است. دیگر تقسیم املاک به صورت فعلی – با هدف خرده مالک ساختن – کهنه شده است. تقسیم املاک به این صورت، بزرگ‌ترین مانع را پیش پای کشاورزی مکانیزه می‌گذارد. نه ماشین، تحمّل مالکیّت خرده پا را دارد و نه مالکیّت خرده پا، قادر به تهیّه‌ی ابزار ماشینی کشاورزی جدید است.

با روحیّه‌ی انفرادی و تک‌روی خاصّی که در ما هست، هرگز نمی‌توان باور کرد که اکثریّت روستاییان، به ابتکار خود دور هم جمع بشوند و سرمایه بگذارند و ماشین را واردِ ده کنند...

در این مورد من حرف را کوتاه می‌کنم و به دوستم حسین ملک می‌سپارم که در شماره‌های مختلف مجلّه‌ی «علم و زندگی» طرح بسیار دقیقی برای امر