بختیاریها ساکتند، به این علّت است که خیلیهاشان از سربند مشروطیّت به بعد، به مقرّب الخاقانی رسیدند و سناتوری و ریاست سازمان امنیّت و الخ...
برای شروع به هر کاری در این مملکت، اوّل باید عشایر را اسکان داد؛ و البتّه نه از راهی که تاکنون میکردهایم. هرگز! نه از راه زور و تخته قاپو؛ بلکه از راهی دقیق و منطقی و حساب کرده. با تعیین آب و زمین قابل کِشت برای هر سر، و تهیّهی وسایل جدید کشاورزی برای هر دسته و قبیله، به اعتبار خریدن احشام زاید آنها، و واداشتن خود افراد هر قبیله، به شرکت در ساختمان خانههای آتی خود و تأسیس مراکز بهداری و فرهنگی و تعمیرات فنّی، برای هر ده تازه تأسیس یافته...
به هر صورت، تا تیرک چادرهای ایلاتی، به پی خانههای روستایی بدل نشود و مرد و زن ایلی، با کشاورزی آشنایی پیدا نکنند و تا بچّههای ایل، زیر طاق مدارس به درس ننشینند؛ هر قدم اصلاحی در این مملکت، یا دروغی است عوامفریب، یا ادّعایی است کودکانه؛ و آنوقت در چنین وضعی، سیاست حکومتهای ما در بارهی ایلات، عبارت است از اینکه ایشان را به حال خود رها کنیم، تا در فقر و بیماری مزمن خود بپوسند و در مقابل خشکسالیها مدام بلرزند، تا دیگر رمقی در ایشان باقی نماند و در نتیجه اثری از وجودشان! نیز دیدیم که شصت هفتاد درصد اهالی غیور، در روستاها به سر میبرند و در چنان روستاهایی که مختصری از احوالشان پیش از این، چه در این دفتر و چه در «اورازان» و «تات نشینهای بلوک زهرا» گذشت. روستاهایی که روز به روز در حال تکیدن و لاغر شدنند، تا شهرهای تازه پا، روز به روز در حال باد کردن و