این برگ همسنجی شدهاست.
خری در پوست شیر، یا شیر علم؟۱۲۳
آدم غربزده، قرتی است.[۱] زن صفت (افمینه = Effemine) است. به خودش خیلی میرسد، به سر و پزش خیلی ور میرود؛ حتّی گاهی زیر ابرو برمیدارد؛ به کفش و لباس و خانهاش خیلی اهمیّت میدهد؛ همیشه انگار از لای زرورق باز شده است، یا از فلان «مزون» فرنگی آمده؛ ماشینش هر سال به سیستم جدید در میآید و خانهاش که روزگاری ایوان داشت و زیرزمین داشت و حوض خانه و سرپوشیده و هشتی، حالا هر روزی شبیه به یک چیز است. یک روز شبیه ویلاهای کنار دریاست، با پنجرههای بزرگ و سرتاسری و پر از چراغهای «فلورسنت»[۲]. یک روز شکل کابارههاست؛ زرق و برق دارد و پر از «تابوره» روز دیگر هر دیواری یک رنگ است و تپّهتپّه مثلّثهای از همه رنگ همه سطوح را پوشانده. یک گوشه رادیوگرام «های فیدلیتی»، گوشهی دیگر تلویزیون، گوشهی دیگر پیانو برای دختر خانم، گوشهی دیگر بلندگوهای
- ↑ دربارهی قرتیگری یا فکلی مآبی، رجوع کنید به همان «تسخیر تمدّن فرنگی» به قلم سیّد فخرالدین شادمان، چاپ تهران، ۱۳۳۶ که اشاره کردم.
- ↑ توجّه کنید به این یکی دو جمله که از یک اعلان رنگی بلند بالا در روزنامهی اطّلاعات (۱۹ اردیبهشت ۱۳۴۲، صفحهی ۱۲) برداشتهام؛ دربارهی فلان شهر تازه ساز و محاسنش. در حومهی تهران:
«... مکانیسم مخصوص و مزایای شگفتانگیز این شهر کوچک حقیقتاً گوشهای از سبک معماری اروپا یا امریکا را به داخل کشور ما انتقال داده. ویلاهای مدرن این شهر ییلاقی ... شیفتگان تمدّن غرب (کذا) و پرورش یافتگان آنجا را فریفتهی خود میسازد، به طوری که همیشه احساس خواهند کرد که در اروپا یا امریکا زندگی میکنند...» از این گویاتر هم میشود؟