که کمپانی، حتّی چیت و دبیت و باتری و آفتابهی نشکن هم برای ما بفرستد. به صرفهی خود اوست که فقط ماشینهای سنگین را صادر کند و بعد اینکه کمپانی خارجی، اگر بتواند قطعات پراکندهی یک ماشین را به صورت ابزار یدک صادر کند، حقوق گمرکی ارزانتری میدهد و خرج بستهبندی و حمل و نقلش ارزانتر میشود و بعد هم مزد سوار کردن همان قطعات در ولایتی مثل ایران، البتّه که ارزانتر است تا در اروپا یا امریکا. این است که کارخانههای سوار کردن جیپ و فیات و رادیو و باتری و دیگر صنایع واسطهی بی ریشه در ممالک در حال رشد، چنین بازار گرمی یافته و البتّه فراموش نکنیم که برای یک مملکت عقبمانده، در هر حال این هم قدمی است: اگر نه قدمی صحیح و شمرده، دست کم با آن، پز که میتوان داد و میتوان آخر هر سال، گزارشی رسمی داد که بله امسال چند درصد به تعداد کارگران و چند درصد به سرمایهگذاری ملّی و چند درصد به سرمایهگذاری خارجی افزوده شده.[۱] و دنبال همین حرفهاست که «سمینار»ها درست میکنیم، طرح و برنامهی دوم و سوم میریزیم و رفت و آمد مشاوران خارجی مدام است؛ امّا حقّ مطلب را بخواهید، اینها همه ضمایم صناعت غرب است و به هر صورت، سوار کردن یک ماشین، چیزی است در حدود تعمیرکاری. صنعت نیست. ساختن ماشین نیست.
- ↑ در جدول صفحهی بعد، تعداد کارگران و مؤسّسات صنعتی و سرمایهای که در آنها کار میکند، آورده شده است. از صفحهی ۴۰۵ «ایران آلمانا Iran–AlmanaG» سال ۱۹۶۳، چاپ تهران.