تهران رییس جان مولم نشد!... گریهاش گرفت و در آمد که «او پول دار بوده است و ثروتمند و من فقیر بودهام» و از این حرفها که دیدم آدمها در تمام دنیا به یک اندازه کوچک اند. آنوقت همین آدم، تازگی کتابی نوشته به اسم «ایران مدرن» و در آن، اینجوری با ما طرف شده: «اخیراً کتابی در آمده دربارهی بیماری غربزدگی که دست بر قضا توقیفش کردند. آدمهایی که مثل نویسندهی این کتاب فکر میکنند، شاید در میان ایرانیان تحصیل کرده اقلیّتی باشند؛ امّا تاریخ نشان داده است که هیچ نهضت روشنفکری را در ایران – گرچه هم که در آغاز کوچک باشد – نمیتوان کاملاً ندیده گرفت.»[۱] بله حضرات اینجوری مواظب امورند. یا کمپانیهای فورد و راکفلر، بنیادهایی دارند فرهنگی و کمکهایی به یان و آن میکنند برای نشر فرهنگ.
بسیار خوب. با تکیه به همین پولها «بنیاد ایران» راه میافتد و بیمارستان و دانشگاه در شیراز میسازد؛ امّا بروید و ببینید چه تکیهگاهی برای اشرافیّت ساختهاند و چگونه بغل گوش حافظ و سعدی، زبان رسمی دانشکدهی ادبیّاتشان انگریزی است و چه رصدخانهای برای مطالعه در حرکت قمرهای مصنوعی امریکا و چگونه از پیچ و مهره، تا دیگ و دیگبر و در و پیکر را یک قلم از امریکا وارد کردهاند! یا همین «فورد» و «راکفلر» پول میدهند به «فرانکلین» در تهران. تا کتابهای مدرسه ای را سر و سامانی
- ↑ Modern Iran. By peter Avery. Ed. Ernest Benn-London 1965. P. 468