برگه:FarhangeNobahaar.pdf/۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
س‌از
س‌اغ
۴۶۴

ساروج – ساروک چو کابوس ] چارو و مرغی است سیاه رنگ که در هندوستان بسیار بوده و مثل طوطی سخن آموزد

سارونه ✡ چو پالوده ✡ درخت رز

ساروی (بفتح را) منسوب بشهر ساری

سارویه ✡ چو پالوده ✡ شهر ساری

ساره ✡ چو ساده ✡ پرده و لنگ و فوته خصوصاً آنچه اهالی هند و بالخصوص زنانشان یک سر آن را بر کمر بسته و سر دیگر را بر سر اندازند

ساری ✡ چو راضی ✡ مرغ هزار دستان و شهری است از مازندران که سه گنبدان در آن است

ساریان (چومادیان) شهریست در گرجستان

ساز – سازیدن و امر و فاعل از آن و ساختگی کار و سلاح جنگی و حیله و نیرنگ و مثل و مانند و نی و چنگ و هر آنچه می‌نوازند و هم بمعنی مهمانی و ضیافت و فایده و منفعت و سامان و استعداد دو لت

(ترکیبات)

سازگری – پرده‌ایست از موسیقی که از عراق و اصفهان ترکیب بافته

ساز نوروز – ساخته و مهیا کردن لوازم عید نوروز و نام لحن دویمی از سی لحن باربدی است

سازواری – سازگاری

سازور ✡ چو کارگر ✡ صاحب ساز و سامان

(انتهی)

سازه ✡ چو ساده ✡ جاروب

سازیدن – ر. ساختن

ساس – لطیف و باکیزه و غسک

ساسان – نام پدر اردشیر بابکان و جد اول و سیم و هفتم وی که پسر بهمن ابن اسفندیار و طبقهٔ ساسانیان از طبقات ملوک عجم بدو منسوب و از آنرو که در لباس درویشی بسیاحت افتاد و درویش و گدا و تارک دنیا را هم ساسان و ساسی و ساسانی گویند

ساغ – جانوری است شبیه به ساری

ساغر ✡ چو مادر ✡ پیالهٔ شراب و قصبه‌ایست از دکن

ساغر بطاق ابروی کسی خوردن ] بیاد آن کس شراب خوردن و می‌پرستی نمودن