برگه:DowreKamelMasnavi.pdf/۹۳

از ویکی‌نبشته
پرش به ناوبری پرش به جستجو
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
دفتر اول
۸۵
 

  اندرون تست آن طوطی نهان عکس او را دیده تو بر این و آن  
  می برد شادیت را تو شاد ازو می‌پذیری ظلم را چون داد ازو  
  ای که جان را بهر تن میسوختی سوختی جان را و تن افروختی  ۱۷۲۰
  سوختم من سوخته خواهد کسی تا ز من آتش زند اندر خسی  
  سوخته چون قابل آتش بود سوخته بِستان که آتش‌کش بود  
  ای دریغا ای دریغا ای دریغ کآنچنان ماهی نهان شد زیر میغ  
  چون زنم دم کآتش دل تیز شد شیر هجر آشفته و خون‌ریز شد  
  آنک او هشیار خود تندست و مست چون بود چون او قدح گیرد به دست  ۱۷۲۵
  شیر مستی کز صفت بیرون بود از بسیط مرغزار افزون بود  
  قافیه اندیشم و دلدار من گویدم مندیش جز دیدار من  
  خوش نشین ای قافیه‌اندیش من قافیهٔ دولت توی در پیش من  
  حرف چه بود تا تو اندیشی از آن حرف چه بود خار دیوار رزان  
  حرف و صوت و گفت را بر هم زنم تا که بی این هر سه با تو دم زنم  ۱۷۳۰
  آن دمی کز آدمش کردم نهان با تو گویم ای تو اسرار جهان  
  آن دمی را که نگفتم با خلیل وآن غمی را که نداند جبرئیل  
  آن دمی کز وی مسیحا دم نزد حق ز غیرت نیز بی ما هم نزد  
  ما چه باشد در لغت اثبات و نفی من نه اثباتم منم بی‌ذات و نفی  
  من کسی در ناکسی دریافتم پس کسی در ناکسی در بافتم  ۱۷۳۵
  جمله شاهان بندهٔ بندهٔ خودند جمله خلقان مردهٔ مردهٔ خودند  
  جمله شاهان پست پست خویش را جمله خلقان مست مست خویش را  
  می‌شود صیاد مرغان را شکار تا کند ناگاه ایشان را شکار  
  دلبران را دل اسیر بی‌دلان جمله معشوقان شکار عاشقان