برگه:DowreKamelMasnavi.pdf/۸۶

از ویکی‌نبشته
پرش به ناوبری پرش به جستجو
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۷۸
مثنوی معنوی
 

صفت اجنحهٔ طیور عقول الهی

۱۵۷۵  قصهٔ طوطیّ جان زین سان بود کو کسی کو محرم مرغان بود  
  کو یکی مرغی ضعیفی بی‌گناه واندرون او سلیمان با سپاه  
  چون بنالد زار بی‌شکر و گله افتد اندر هفت گردون غلغله  
  هر دمش صد نامه صد پیک از خدا یا ربی زو شصت لبیک از خدا  
  زلت او به ز طاعت نزد حق پیش کفرش جمله ایمانها خلق  
۱۵۸۰  هر دمی او را یکی معراج خاص بر سر تاجش نهد صد تاج خاص  
  صورتش بر خاک و جان بر لامکان لامکانی فوق وهم سالکان  
  لامکانی نی که در فهم آیدت هر دمی در وی خیالی زایدت  
  بل مکان و لامکان در حکم او همچو در حکم بهشتی چار جو  
  شرح این کوته کن و رخ زین بتاب دم مزن وَاللهَ اَعْلم بالصّواب  
۱۵۸۵  باز میگردیم ازین ای دوستان سوی مرغ و تاجر و هندوستان  
  مرد بازرگان پذیرفت این پیام کو رساند سوی جنس از وی سلام  

دیدن خواجه طوطیان هندوستان را در دشت و پیغام رسانیدن از آن طوطی

  چونک تا اقصای هندستان رسید در بیابان طوطی چندی بدید  
  مرکب استانید پس آواز داد آن سلام و آن امانت باز داد  
  طوطیی زآن طوطیان لرزید بس اوفتاد و مرد و بگسستش نفس  
۱۵۹۰  شد پشیمان خواجه از گفت خبر گفت رفتم در هلاک جانور  
  این مگر خویشست با آن طوطیک این مگر دو جسمم بود و روح یک  
  این چرا کردم چرا دادم پیام سوختم بیچاره را زین گفت خام  
  اینزبان چونسنگ و هم آتش و شست وآنچ بجهد از زبان چون آتشست