برگه:DowreKamelMasnavi.pdf/۷۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
دفتر اول
۷۱
 

  بعد از آن گفتش سخن‌های دقیق وز صفات پاک حق نعم الرّفیق  
  وز نوازشهای حق ابدال را تا بداند او مقام و حال را  
  حال چون جلوه‌ست زآن زیبا عروس وین مقام آن خلوت آمد با عروس  ۱۴۳۵
  جلوه بیند شاه و غیر شاه نیز وقت خلوت نیست جز شاه عزیز  
  جلوه کرده عام و خاصان را عروس خلوت اندر شاه باشد یا عروس  
  هست بسیار اهل حال از صوفیان نادرست اهل مقام اندر میان  
  از منازل‌های جانش یاد داد وز سفرهای روانش یاد داد  
  وز زمانی کز زمان خالی بُدست وز مقام قدس که اجلالی بدست  ۱۴۴۰
  وز هوایی کاندرو سیمرغ روح پیش ازین دیدست پرواز و فتوح  
  هر یکی پروازش از آفاق بیش وز امید و نهمت مشتاق بیش  
  چون عمر اغیار رو را یار یافت جان او را طالب اسرار یافت  
  شیخ کامل بود و طالب مشتهی مرد چابک بود و مرکب درگهی  
  دید آن مرشد که او ارشاد داشت تخم پاک اندر زمین پاک کاشت  ۱۴۴۵

سؤال کردن رسول روم از امیرالمؤمنین رضی‌الله عنه

  مرد گفتش ای امیرالمؤمنین جان ز بالا چون بیآمد در زمین  
  مرغ بی‌اندازه چون شد در قفص گفت حق بر جان فسون خواند و قصص  
  بر عدمها کآن ندارد چشم و گوش چون فسون خواند همی آید بجوش  
  از فسون او عدمها زود زود خوش معلق می‌زند سوی وجود  
  باز بر موجود افسونی چو خواند زو دو اسبه در عدم موجود راند  ۱۴۵۰
  گفت در گوش گل و خندانش کرد گفت با سنگ و عقیق کانش کرد  
  گفت با جسم آیتی تا جان شد او گفت با خورشید تا رخشان شد او  
  باز در گوشش دمد نکتهٔ مخوف در رخ خورشید افتد صد کسوف