برگه:DowreKamelMasnavi.pdf/۶۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
دفتر اول
۵۷
 

  این درازی مدت از تیزی صنع مینماید سرعت انگیزی صنع  
  طالب این سر اگر علامه‌ایست نک حسام‌الدین که سامی‌نامه‌ایست  

آمدن خرگوش نزد شیر و خشم شیر بر وی

  شیر اندر آتش و در خشم و شور دید کآن خرگوش می‌آید ز دور  ۱۱۵۰
  می‌دود بی‌دهشت و گستاخ او خشمگین و تند و تیز و ترش‌رو  
  کز شکسته آمدن تهمت بود وز دلیری دفع هر ریبت بود  
  چون رسید او پیشتر نزدیک صف بانگ بر زد شیر های ای ناخلف  
  من که گاوان را ز هم بدریده‌ام منکه گوش پیل نر مالیده‌ام  
  نیم خرگوشی که باشد کو چنین امر ما را افکند اندر زمین  ۱۱۵۵
  ترک خواب و غفلت خرگوش کن غرهٔ این شیر ای خر، گوش کن  

عذر گفتن خرگوش

  گفت خرگوش الامان عذریم هست گر دهد عفو خداوندیت دست  
  گفت چه عذر ای قصور ابلهان این زمان آیند در پیش شهان  
  مرغ بی‌وقتی سرت باید برید عذر احمق را نمی‌شاید شنید  
  عذر احمق بدتر از جرمش بود عذر نادان زهر دانش کش بود  ۱۱۶۰
  عذرت ای خرگوش از دانش تهی من چه خرگوشم که در گوشم نهی  
  گفت ای شه ناکسی را کس شمار عذر استم دیدهٔ را گوش دار  
  خاصه از بهر زکوة جاه خود گمرهی را تو مران از راه خود  
  بحر کو آبی بهر جو می‌دهد هر خسی را بر سر و رو می‌نهد  
  کم نخواهد گشت دریا زین کرم از کرم دریا نگردد بیش و کم  ۱۱۶۵
  گفت دارم من کرم بر جای او جامهٔ هر کس برم بالای او  
  گفت بشنو گر نباشد جای لطف سر نهادم پیش اژدرهای عنف