| | | | | | |
|
این عجب کین رنگ از بیرنگ خاست |
|
رنگ با بیرنگ چون در جنگ خاست |
|
|
اصل روغن ز آب افزون میشود |
|
عاقبت با آب ضد چون میشود |
|
|
چونک روغن را ز آب اسرشتهاند |
|
آب با روغن چرا ضد گشتهاند |
|
|
چون گل از خارست و خار از گل چرا |
|
هر دو در جنگند و اندر ماجرا |
|
|
یا نه جنگست این برای حکمتست |
|
همچو جنگ خر فروشان صنعتست |
|
|
یا نه اینست و نه آن حیرانیست |
|
گنج باید جست این ویرانیست |
|
|
آنچ تو گنجش توهم میکنی |
|
زان توهم گنج را گم میکنی |
|
|
چون عمارت دان تو وهم و رایها |
|
گنج نبود در عمارت جایها |
|
|
در عمارت هستی و جنگی بود |
|
نیست را از هستها ننگی بود |
|
|
نه که هست از نیستی فریاد کرد |
|
بلک نیست آن هست را واداد کرد |
|
|
تو مگو که من گریزانم ز نیست |
|
بلک او از تو گریزانست بیست |
|
|
ظاهرا میخواندت او سوی خود |
|
وز درون میراندت با چوب رد |
|
|
نعلهای بازگونهست ای سلیم |
|
نفرت فرعون میدان از کلیم |
|