برگه:DowreKamelMasnavi.pdf/۱۰۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
دفتر اول
۱۰۱
 

در معنی این حدیث کی «اغتنموا بردالربیع» الی آخره

  گفت پیغمبر ز سرمای بهار تن مپوشانید یاران زینهار  
  زآنک با جان شما آن می‌کند کان بهاران با درختان میکند  
  لیک بگریزید از سرد خزان کآن کند کو کرد با باغ و رزان  
  راویان این را بظاهر برده‌اند هم بر آن صورت قناعت کرده‌اند  
  بی‌خبر بودند از جان آن گروه کوه را دیده ندیده کان بکوه  ۲۰۵۰
  آن خزان نزد خدا نفس و هواست عقل و جان عین بهارست و بقاست  
  مر ترا عقلیست جزوی در نهان کامل العقلی بجو اندر جهان  
  جزو تو از کل او کلی شود عقل کل بر نفس چون غُلی شود  
  پس بتأویل این بود کانفاس پاک چون بهارست و حیوة برگ و تاک  
  گفتهای اولیا نرم و درشت تن مپوشان زآنک دینت راست پشت  ۲۰۵۵
  گرم گوید سرد گوید خوش بگیر زآن ز گرم و سرد بجهی وز سعیر  
  گرم و سردش نوبهار زندگیست مایهٔ صدق و یقین و بندگیست  
  زآن کزو بستان جانها زنده است زین جواهر بحر دل آگنده است  
  بر دل عاقل هزاران غم بود گر ز باغ دل خلالی کم شود  

پرسیدن صدیقه رضی‌الله عنها از مصطفی صلعم که سر باران امروزینه چه بود'متن پررنگ

  گفت صدیقه که ای زبدهٔ وجود حکمت باران امروزین چه بود  ۲۰۶۰
  این ز بارانهای رحمت بود یا بهر تهدیدست و عدل کبریا  
  این از آن لطف بهاریات بود یا ز پاییزیّ پر آفات بود  
  گفت این از بهر تسکین غمست کز مصیبت بر نژاد آدمست  
  گر بر آن آتش بماندی آدمی بس خرابی در فتادی و کمی