این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۱۰۰
مثنوی معنوی
چشم صدیقه چو بر رویش فتاد | پیش آمد دست بر وی مینهاد | |||||
بر عمامه و روی او و موی او | بر گریبان و بر و بازوی او | |||||
۲۰۳۰ | گفت پیغمبر چه میجویی شتاب | گفت باران آمد امروز از سحاب | ||||
جامها ات میبجویم در طلب | تر نمیبینم ز باران ای عجب | |||||
گفت چه بر سر فگندی از اِزار | گفت کردم آن ردای نو خِمار | |||||
گفت بهر آن نمود ای پاکجیب | چشم پاکت را خدا باران غیب | |||||
نیست آن باران ازین ابر شما | هست ابری دیگر و دیگر سما |
تفسیر بیت حکیم
۲۰۳۵ | غیب را ابری و آبی دیگرست | آسمان و آفتابی دیگرست | ||||
نآید آن الا که بر خاصان پدید | باقیان فی لبس من خَلقٍ جدید | |||||
هست باران از پی پروردگی | هست باران از پی پژمردگی | |||||
نفع باران بهاران بوالعجب | باغ را باران پاییزی چو تب | |||||
آن بهاری نازپروردش کند | وین خزانی ناخوش و زردش کند | |||||
۲۰۴۰ | همچنین سرما و باد و آفتاب | بر تفاوت دان و سررشته بیاب | ||||
همچنین در غیب انواعست این | در زیان و سود و در ربح و غبین | |||||
این دم ابدال باشد زان بهار | در دل و جان روید از وی سبزهزار | |||||
فعل باران بهاری با درخت | آید از انفاسشان در نیکبخت | |||||
گر درخت خشک باشد در مکان | عیب آن از باد جانافزا مدان | |||||
۲۰۴۵ | باد کار خویش کرد و بر وزید | آنک جانی داشت بر جانش گزید |