برگه:DonyaKhaneManAst.pdf/۱۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

اسد/۱۳۰۲ طهران خواهر کوچک عزیزم ناکتا! امیدوارم هوای صاف و خنک «یوش» روز بروز تو را بهتر و سالم تر کند. به شرط اینکه کمتر غصه و اضطراب خیالی را بخودت راه دهی. قلب تو حال گلهای «میچکاجومه» را پیدا کرده است. طاقت دست زدن به آن نیست. باید با آن مدارا کنی. تو گلی و گل ها آشیانه ی اشک و تبسمند. با این که قطره های اشکشان روی چهره ی معصومشان افتاده است همه ی عمر، متبسم هستند. تو هم باید اشکهایت، مثل آن شبنم روی گل ها، در وسط خنده ها محو شود و از حیث مقدار قیاسی غیر قابل توجه باشد. چندان به آن صدایی که قلب تو را تحریک می کند گوش نده، همه وقت، همه جا، صدای حزین مجهولی قلب های بهانه جو را می آزارد. آنجا که آب رودخانه کف می زند و مثل یک عاشق می نالد و در تاریکی انبوه درخت های خاردار می افتد، آنجا چه خبر است! آنجا که فجیعه ای نیست؟ چرا دردناک است؟ خطری نیست. پس چرا می ترساند؟ آنجا که پرنده ی کوچک روی شاخه ی سیاه نشسته و سرش را به آسمان ۱۵