برگه:Doctor Faustus.pdf/۷۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

 

صحنهٔ هشتم

قصر دوک ونهولت، دوک و دوشس و فاستوس. مفیس‌تافلیس و ملازمان

دوک - دکتر، باور کنید که این تفریحاتی که فراهم کردید فوق‌العاده مایه مسرت بود.

فاستوس - جناب لرد. من هم از اینکه توانسته‌ام خدمتی کرده باشم مسرورم. اما شما مادام (خطاب به دوشس) مثل اینست که از این تفریحات خوشتان نیامده، شنیده‌ام که زنان همیشه هوس تنقلات دارند. بفرمائید چه میل دارید تا برایتان حاضر کنم؟

دوشس - متشکرم آقای دکتر، می‌بینم که بپاس ادب می‌خواهید وسیله خشنودی مرا فراهم کنید. من هم از شما چیزی را که بسیار آرزوی آن را دارم پنهان نمی‌کنم. اگر حالا تابستان بود و زمستان و یخ‌بندان نبود هیچ چیزی را بیش از یک خوشهٔ انگور دوست نداشتم.

فاستوس - مادام این که حاجت مهمی نیست (در کناری به مفیس‌تافلیس) زود برو. (مفیس‌تافلیس خارج می‌شود اگر چیز مهم‌تری هم می‌خواستید برای انجام میل شما آن را فراهم می‌کردم.