تدارک مانده باشم عمارت خصوصی پاپ را برای توقف خودمان انتخاب کردهام.
فاستوس - بسیار خوب. امیدوارم پاپ بیاید و بما خیر مقدم بگوید.
مفیستافلیس - چرا بچه شدهای؟ ما او را وسیلهٔ تفریح خود قرار خواهیم داد. حالا برای اینکه از اوضاع این شهر مطلع باشی بدان که این شهر روی هفت تپه که قاعده و شالوده آنها یکی است بنا شده است. رودخانهٔ «تیبر» درست از میان شهر میگذرد و بر کنارهٔ پلی که روی آن کشیده شده قلعهای بسیار مستحکم ساخته شده است که در داخل آن لوازم جنگ انبار شده و بشمارهٔ روزهای سال توپهای بزرگ مفرغی کار گذاردهاند. ستونهای بزرگی که «ژول سزار» از افریقا آورده بود در همین قلعه است.
فاستوس - خوب، من بقلمرو ابلیس و رودخانهٔ «اکرون» و «فلکثن» که دور عالم اموات کشیده است سوگند یاد میکنم که خیلی میل دارم شهر زیبای رم و این بناهائی را که میگوئی تماشا کنم. بیا برویم سیاحت کنیم.
مفیستافلیس - نه، فاستوس، صبر کن. میدانم خیلی میل داری پاپ را تماشا کنی و در ضیافتی که امروز برای مراسم روز مولود پطرمقدس میدهد شرکت داشته باشی. بنشین تا هیأت کاردینالها و رهبانان کچل را ببینی که با شکم پر بهمه برکت میفرستند.
فاستوس - بسیار خوب، بدم نمیآید که با آنها سربسر بگذارم و