پرش به محتوا

برگه:Doctor Faustus.pdf/۳۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

دکتر فاستوس


حکیم همکاسه شو زیرا ارسطو فرمود «هرجا فلسفه انتها پذیرد علم طب آغاز می‌شود.»

آری فاستوس برو طبیب باش و از برکت هنر خویش بر ثروت مادّی خویش بیفزای و داروئی برای یکی از اینهمه دردهای آدمی یافته و نام خود را جاودانی ساز. می‌گویند غایت منظور طب سلامت مزاج انسان است. اگر این سخن درست باشد پس تو بنهایت آرزوی خویش رسیده‌ای، زیرا مگر نه آنست که سخنان تو مانند امثال سایره ورد زبانهاست و نسخه‌های مجرب ترا بر الواح بزرگ نقش کرده‌اند و از برکت آنها شهرها از بلاهای آسمانی مانند طاعون و امثال آن نجات یافته و هزاران مرضی هایل را با پیروی از دستورهای تو از میان برده‌اند؟

اما آیا توانسته‌ای بآدمی زندگانی جاودان بخشی یا مرده‌ای را دوباره بعالم حیات برگردانی؟ پس تا چنین توانائی در تو نباشد در این پزشکی عظمت و افتخاری نیست و از اینرو از طب نیز چشم بپوش و اینهمه سخن که از تجربه و قیاس می‌خوانی جزو اباطیل بشمار!

ژوستی‌نین کجاست؟ (کتابی را برداشته می‌خواند) «هرگاه یک شیئی واحد بدو نفر هبه شود یکنفر باید عین آن شیئ و دیگری قیمت عادلانه آنرا دریافت کند.» عجب سخنان فرومایه و ناسودمند! (باز می‌خواند) «هیچ پدری نمی‌تواند فرزند خویش را از ارث محروم کند مگر آنکه فلان و فلان .» این است لب مطالبی که در کتب حقوق مدنی مسطور است و بآن قوانین عمومی نام میدهند. مطالعه این کتب برای فرومایگان مزدور شایسته است که هدفی جز قطع و فصل امور