برگه:Divar.pdf/۳۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

«او» چو در من مرد، ناگه هر چه بود
در نگاهم حالتی دیگر گرفت
گوئیا شب با دو دست سرد خویش
روح بی‌تاب مرا در بر گرفت

آه … آری … این منم … اما چه سود
«او» که در من بود، دیگر، نیست، نیست
میخروشم زیر لب دیوانه‌وار
«اوه که در من بود، آخر کیست، کیست.؟

۳۵