دیباچهٔ چاپ اوّل دیوان. بقلم آقای م. بهار، مُورّخ ۱۳۱۴ شمسی.
بسمه تَعالی.
در این روزها یکی از دوستان، گُلدستهای از اَزهارِ نوشکفته بدستم داد و منّتی بر گَردنم نهاد. دستم از آن رَنگین گَشت و دامنم مُشک آگین. بویِ گُلم چنان مَست کرد که دامنم از دست برفت.
این گُلدستهٔ روح نواز، عبارت بود از قَصائد و قطعاتِ شاعرهٔ شیرین زبانِ مُعاصر، خانم پروین اعتصامی، که بتازگی از طبع بر آمده و نُخستین بار مُباشرِ طبع آن دیوان، حقیر را بمطالعهٔ آن آشنا ساخت. مُلاحظهٔ چند صفحه از این دیوان و مشاهدهٔ سبک متین و شیوهٔ اُستوار و شیوائی بیان و لَطافت معانی آن، چنانم بفریفت که تنها این کتاب را پیشِ روی نهاده و هَر مشغله که بود پسِ پُشت افکندم و تمامت آنرا خوانده، لَذّتی مُوفور بُردم.
از آنجا که درستی اشاره کرد دیباچهای بر این دیوان بنویسم، انجام مقصود را با نظرِ کُنجکاوی در اَجزاء کتاب نگریستم و یادداشتهائی آماده داشته، اینک بطور خُلاصه و ایجاز بدانها اشارتی میرود.
این دیوان، تَرکیبی است از دو سبک و شیوهٔ لفظی و معنوی، آمیخته با سَبکی مُستقلّ؛ و آن دو، یکی شیوهٔ شُعراء خراسان است خاصّه اُستاد ناصر خُسرو و دیگر شیوهٔ شُعراء عراق و فارس بویژه شیخ مُصلح الدّین سعدی؛ و از حیث مَعانی نیز بین افکار و خیالاتِ حُکما و عُرفا است؛ و این جمله با سَبک و اُسلوب مُستقلّی که خاصّ عَصر اِمروزی و بیشتر پیروِ تَجسّم معانی و حقیقت جوئی است ترکیب یافته و شیوهای بدیع بوجود آورده است.
قَصائد این دیوان، بوئی و لمحهای از قَصاید ناصر خُسرو دارد و در ضمنِ آنها اَبیاتی که زبان شیرین سعدی و حافظ را فرایاد میآورد بسیار است؛ و بالجمله در پَند