اما نسخه دیوان اگر چه بمراتب بهتر از سابق شد ولی بصحتی که مطلوب من بود نرسید زیرا که دخالت دادن ذوق و سلیقه شخصی را در اصلاح بیانات قدما شایسته ندانسته و در هر مورد در پی نسخه خطی قدیمی میگشتم هر چه از آنرو باصلاح میپیوست وارد میکردم و هر چه میماند باقی میگذاشتم تا باز نسخه دیگری بمدد برسد.
باری دیوان درین حال بود که آقای محمد جعفر منصور مدیر شرکت کتابفروشی ادب روزی آنرا از من گرفتند و روز دیگر بچاپخانه فرستاند غافل از اینکه نه من بقصد چاپ این نسخه را آراستهام نه در حین طبع مجال غلط گیری دارم از این راه بسی نگران بودم که ناگاه نیکوکاری دیگر مرا و مسعود را از زندان نگرانی نجات بخشید و وقت شریف خود را صرف غلط گیری و تنظیم آن نسخه آشفته کرد و او آقای پژمان بختیاری شاعر شیرین گفتار و عاشق اصلاح و نشر آثار فصحای قدیم و جدید بود که در طی جریان چاپ با صبر و عشق خاصی «فرم»ها را اصلاح کردند و باین صورت در آوردند. در ضمن چاپ استادان محترم آقایان ملکالشعراء بهار[۱] و سعید نفیسی نسخههای خطی خود را باختیار ایشان گذاشتند و بسی الفاظ و ابیات از روی آنها اصلاح پذیرفت و موجب امتنان گردید.
دیوان مسعود سعد تا آنجا که من اطلاع دارم یکبار بیشتر طبع نشده است و آن در سال ۱۲۹۶ بهمت آقا سید ابوالقاسم خونساری بود که با چاپ سنگی آنرا بچاپ رسانیده شنیدم که در آغاز کار خریدارانش بسیار کم بودند. یکی از فضلا از قول مرحوم حاج آقا رضا کتابفروش معروف حکایت میکرد که ناشر دیوان مسعود همسایه حجره ما بود اکثر شبها میدیدم که در را فرو بسته و چیزی را همی زند و همی کوبد شبی از او پرسیدم که خورنده این ضربتها کیست؟ گفت این کتاب است که مایه خود را در چاپش صرف کردهام و چون کوهی در حجره من انباشته و شریک عمرم گشته است.
سالی چند بر این نگذشت که منزلت گفتار مسعود در نزد عامه خوانندگان معلوم شد خریداران بر آن تنک شکر جوشیدند و بزودی از نایابی منزلت کبریت احمر یافت.
کتابفروشی ادب با بذل این کوشش بار دیگر بازار ادب را بآن در مکنون مشحون کرد و برای اینکه اشعار اضافی این دیوان پدیدار باشد اگر قصیده یا قطعه تمام است در ذیل صفحه یادداشت کردهاند و اگر ابیاتی چند است بوسیله ستاره آنرا نشان دادهاند تخمیناً مجموع این اضافات سه هزار و پانصد بیت است.
- ↑ نسخه آقای بهار در سال ۱۲۶۰ برای مرحوم محمد تقی لسانالملک سپهر صاحب ناسخالتواریخ نوشته شده است.