برگه:Davari.pdf/۸۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

‫‌هیچکاره میبوده و در مْردگیش جز نام‪ ،‬نشانی ازو در میان نیست‪ ،‬روگرداند و بانگ بردارد‪» :‬یا‬ ‫فاطمه اشفعی لی عند اﷲ»‪ .‬بیدین آن کسانیند که نام پاک آفریدگار را با صد ناپاسداری برند‬ ‫ولی چون نام امام ناپیدای پنداری به میان آید همگی بپاخیزند‪ .‬بیدین آن کسانیند که‬ ‫پیشوایانشان «ان اﷲ خلقنا من اعلی علیین و خلق شیعتنا منا» گویند و آنان چنین گزافه ای را باور‬ ‫دارند و به مردم نیز یاد دهند‪ .‬کوتاه سخن‪ :‬شما چون معنی دین را نمی دانید معنی بی دینی را‬ ‫نیز ندانسته اید‪.‬‬

‫×××‬

‫در هنگام چاپ کتاب‪ ،‬چون در روزنامه پرچم نامه امام علی بن ابیطالب را به معاویه به چاپ رسانیده و از‬ ‫ملایان در آن باره پاسخ خواسته بودیم‪ ،‬از دو تن از ایشان پاسخی رسیده‪ .‬یکی از توحیدی[۱] ‬نام از تبریز‪ ،‬دیگری از‬ ‫آقای محمد خالصی زاده از کاشان‪.‬‬

‫توحیدی مینویسد‪» :‬در آن نامه حضرت امیر (ع) با پذیرش و دریافت دشمن (مسلمات خصم) سخن رانده‪.‬‬ ‫یعنی میگوید‪ :‬ای معاویه باور تو اینست که برگزیدن خلیفه مهاجرین و انصار راست و آنان هرکسی را برگزینند‬ ‫خشنودی خدا در آن خواهد بود‪ .‬پس مرا نیز همان کسان برگزیده و بدانسان که به ابوبکر و عمر بیعت کرده بودند‬ ‫به من نیز بیعت کرده اند‪ .‬ای معاویه ترا نرسد که نپذیری‪ .‬خواست آن حضرت آن نبوده که راستی و یا کجی‌‬ ‫برگزیدن را روشن گرداند‪ .‬بلکه میخواهد معاویه را به باور خود پاسخ دهد‪.«...‬‬

‫آقای خالصی زاده مینویسد‪» :‬حضرت امیر معاویه را الزام میکند‪ .‬چون معاویه دلیلی بر خلافت ابوبکر و عمر و‬ ‫عثمان به جز اجتماع مهاجر و انصار و شوری ندارد و به همین در مکاتبات خود به حضرت امیر استدلال کرد‪،‬‬ ‫حضرت امیر الزاماً فرمودند همان کاری که برای خلافت ابوبکر و عمر و عثمان شد در خلافت من جاری گردید‬ ‫بنابراین معاویه به قول خود حق مخالفت با من ندارد در صورتیکه اعتراف به صحت خلافت ابوبکر و عثمان میکند»‪.‬‬ ‫این نمونه ایست از پاسخهایی که ملایان به نوشته های ما توانند داد‪ .‬ما میپرسیم‪ :‬بِچه دلیل سخنی را از معنی‌‬ ‫آشکار خود بر میگردانید و چرا بر میگردانید؟!‪ ...‬سخنی با آن آشکاری و روشنی چشده که شما آنرا نمی پذیرید‬ ‫و برای آنکه دست از گمراهی خود بر ندارید معنایش را دیگر میگردانید؟!‪.‬‬

‫یکی از کجرویهای پیشروان شیعه همین داستان گزارش (یا تأویل) میباشد‪ . ‬اینان هر سخنی را که با خواست‬ ‫خود ناسازگار یافتند از معنای آشکارش بیرون برند و به معناهای دیگری پیچانند‪ .‬این از شیوه های کهن ایشانست و‬ ‫خود یکی از ایرادهای بزرگ میباشد‪.‬‬

‫این یکی از چیزهاییست که از باطنیان گرفته اند‪ ،‬و ما چون در این کتاب از باطنیان سخنی نرانده بودیم از این‬ ‫ایراد نیز به شیعیان چشم پوشیدیم‪.‬‬

  1. برای شناختن نویسنده این نامه کتاب «در پاسخ بدخواهان» نوشته شادروان دیده شود‪.‬‬ (ویراینده‫)‬