برگه:Davari.pdf/۷۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

‫سُکالشست[۱]‪‬ باید انجمنی باشد که همگی در آن گرد آیند و با هم بسُکالند‪ ،‬وآنچه را که دسته بیشتر گزیرند پذیرفته‬ ‫گردد‪ .‬با آن پراکندگی و بیسری که شما راست‪ ،‬سررشته داری چه معنی تواند داد؟!‪.‬‬

چهارم ‪ :‬از همه اینها چشم می پوشیم‪ .‬سررشته داری از آن شماست و شما توانید که آنرا راه برید‪ .‬پس چرا‬ ‫نمی خواهید بدست گیرید؟!‪ .‬چرا نمی خواهید «شریعت» را اجرا کنید؟!‪ ...‬چه چیز جلو شما را میگیرد؟!‪ ...‬اگر از‬ ‫دولت میترسید با آنهمه پیروانی که شما راست‪ ،‬اگر بکار برخیزید بیگمان دولت در برابر شما نخواهد ایستاد‪ .‬تاکنون‬ ‫شما کی خواستید که بگوییم نتوانستید؟!‪ ...‬کی برخاستید که بگوییم پیش نبْردید؟!‪ ...‬چرا بجای آنکه مردم را دو دل‬ ‫گردانید و آواره گزارید بکار بر نمی خیزید؟!‪...‬‬

‫آمدیم که شما نمی توانید‪ ،‬پس گناه مردم چیست که آواره شان میگردانید؟!‪» .‬نه خود کوشم و نه دیگری را‬ ‫گزارم‪ .‬باید این مردم لگدمال گردند‪ ،‬باید بیگانگان بیایند و به اینان توسری زنند»‪ .‬این مردم آزاری را از کدام‬ ‫استاد یاد گرفته اید؟!‪.‬‬

‫میدانم چون پاسخی نمی دارید خواهید گفت‪» :‬حکومت عرفی باشد ولی از ما اجازه بگیرد»‪ .‬میگویم‪ :‬برای‬ ‫چه؟! اگر فرمانروایی از آن شماست چرا خودتان بکار بر نمی خیزید؟!‪ .‬اگر از آن شما نیست چه نیاز به اجازه‬ ‫است؟!‪ ...‬آنگاه «حکومت عرفی» اگر «جائر» است چه سزاست که شما «اجازه» دهید؟!‪ .‬شما که میگویید‪» :‬مردم باید‬ ‫به فقه جعفری کار بندند و این قانونها خلاف شرع است»‪ ،‬تنها از راه «اجازه» چه نتیجه تواند بود؟!‪ .‬اگر خواستتان‬ ‫آنست که همچنانکه هست باشد و یکتوده بزرگی قربانی مفتخواری شما گردند‪ ،‬بهتر است آشکاره بگویید و سخن‬ ‫را کوتاه گردانید‪.‬‬

‫پس از همه اینها‪ ،‬شما که یکتن و دو تن نیستید‪ .‬دولت از کدام یکیتان اجازه گیرد؟!‪ ...‬آیا نه آنست که اگر‬ ‫یکیتان اجازه داد دیگران گردن نخواهند گزاشت و نتیجه ای بدست نخواهد آمد؟!‪...‬‬

‫در پایان همه‪ ،‬چنین انگاریم که دولت از همگی علمای بنام اجازه گرفت‪ ،‬آیا شما از گرفتن زکات و مال امام‬ ‫چشم پوشیده دستور خواهید داد که مردم آنها را به دولت پردازند؟!‪ ...‬اگر با اجازه‪ ،‬دولت از »جائری« بیرون تواند‬ ‫آمد‪ ،‬آیا شما خود را کنار کشیده مردم را به او باز خواهید گزاشت؟!‪ ...‬آیا از دو دل گردانیدن مردم دست خواهید‬ ‫برداشت؟!‪...‬‬

پنجم ‪ :‬زکات در اسلام بجای مالیات میبوده‪ .‬اسلام خواسته بود که یک کشور بزرگی پدید آورد که در زیر‬ ‫سررشته داری یک خلیفه بسر برند و آن خلیفه بایستی پاسخده آسایش مردم باشد و همیشه به پیشرفت اسلام کوشد‪.‬‬ ‫بایستی یک دولت نیرومند و توانایی پدید آورد که در مرزها دسته های مجاهدان گمارد‪ ،‬برای آسایش و ایمنی‌‬ ‫مردم به شهرها «قضات» فرستد و «شرطه» (اداره شهربانی) برپا گرداند‪ .‬برای این کارها درآمدی بایستی‌‪ .‬امروز دولتها‬ ‫مالیات میگیرند و آنروز اسلام زکات را گزارده بود‪ .‬بهرحال زکات از آن خود خلیفه و برای «صرف جیب» او‬ ‫نبودی‪.‬‬

  1. سکالش ( بروزن گشایش ) = مشاوره ‪ ،‬مشورت ‪ ،‬شور‬ ‫سکالیدن = مشورت کردن‬ ‫(‬ویراینده)