برگه:Davari.pdf/۷۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

‫این بازرگانان و توانگران یا حاجیان مقدس ایران‪ ،‬گروهیند که با مشروطه دشمنند و به توده و کشور بدخواه‬ ‫میباشند‪ .‬‌همانکه نام میهن پرستی یا قانون یا مانند آن شنوند گستاخانه ریشخند کنند‪ ،‬مشروطه خواهان را «لا مذهب»‬ ‫نامیده از بیفرهنگی باز نایستند‪ .‬در این کشور زیند و با هرگونه نیکی درباره آن دشمنی نمایند‪.‬‬

‫اینان نخست مشروطه را با کیش خود ناسازگار یافته دشمن شده اند و کینه از همانجا ریشه گرفته‪ .‬سپس نیز‬ ‫جدایی از توده و برتری فروشی به مردم و ریشخند و بدگویی را دوست میدارند و خودخواهانه از این کارها لذت‬ ‫میبرند‪ .‬اگر در نشستهاشان باشید خواهید دید چگونه پیاپی از دولت و توده و کشور و مشروطه و قانون بد میگویند و‬ ‫ریشخند میکنند و میخندند و لذت می یابند‪.‬‬

‫این به آنان خوش میافتد که در میان توده‪ ،‬توده ای پدید آورده اند‪ .‬خوش میافتد که گردن میکشند و از قانونها‬ ‫سر می پیچند‪ .‬خوش میافتد که به همگی زباندرازی میکنند‪.‬‬

‫از آنسوی این به سود ایشانست که از دادن مالیات خودداری میکنند و برای پرده کشی به درآمدهای گزاف‬ ‫خود دو دفتر نگاه میدارند‪ ،‬خوش میافتد که با دادن رشوه پسران خود را از رفتن به سربازی آزاد میگردانند‪،‬‬ ‫خوش میافتد که از همه چیز کشور برخوردار میگردند و با خوشی بسیار می زیند و به هیچ بایایی درباره آن گردن‬ ‫نمی گزارند‪.‬‬

‫این رفتار سرکشانه را میکنند و دستاویزشان کیش شیعی‌‪ ،‬و پشتگرمیشان به ملایان‪ ،‬بویژه به دستگاه نجف و‬ ‫کربلا میباشد‪.‬‬

‫آنگاه چنانکه گفتیم آنان نه تنها با مشروطه و کشور دشمنند و از قانون گردن میکشند‪ ،‬از نیکوکاری نیز‬ ‫گریزان و به هر بدی گستاخ میباشند و چنانکه گفتیم از آن راه نیز به کیش شیعی نیازمندند‪.‬‬

‫بیشتر آنان کسانیند که از دست بدست گردانیدن کالاها و از انبارداری و گرانفروشی داراک می اندوزند‪،‬‬ ‫کسانیند که دیدیم به نابودی خاندانها ننگریسته با کمترین بهانه روزبروز به روی نرخها میکشند‪ ،‬اینست به آن کیش‬ ‫نیازمندند‪ .‬کیش شیعی که به این کارهای آنان ایراد نمی گیرد و بلکه با یک زیارت نوید بهشت میدهد‪ ،‬برای آنان‬ ‫‌همچون آب برای تشنگان میباشد‪.‬‬

‫از اینرو باید ارج آنرا بدانند و با دادن پول به ملایان نگاهش دارند‪ .‬باید نگزارند دستگاه کربلا و نجف و سامرا‬ ‫بهم خورد‪ .‬اینست راز بهمبستگی میانه این توانگران با ملایان نجف و کربلا‪ .‬راستی را اینان با آنان پشتیبان‬ ‫یکدیگرند‪ .‬آنان اینان را نگاه میدارند و اینان آنان را‪.‬‬

‫در این باره نیز داستانهای بسیاری هست و من تنها یکی از آنها را مینویسم‪ :‬در زنجان کارخانه ای هست که‬ ‫دارندگانش تبریزیانند‪ .‬مدیر آنجا یک تن از حاجیهای بسیار «مقدس» میباشد‪ .‬اینمرد با آنکه بازرگانست از یکی از‬ ‫مجتهدان نجف «نیابت» گرفته که «مال امام» و «رد مظالم» و اینگونه پولها را که باید به علما داده شود بگیرد و‬ ‫گردآورد و در هر دو سال و سه سال یکبار به نجف رفته به او بپردازد‪ .‬آنگاه اینمرد برای کارخانه دو دفتر نگهداشته‪:‬‬