ملایان با دولت ایران همان رفتار را میکنند که امامانشان با خلافت اسلامی کرده بودند .چنانکه امام جعفر صادق خود به خلافت نمی کوشید و آنرا بدست نمی آورد و به دیگران که کوشیده و بدست آورده بودند گردن نمی گزاشت و بلکه پیروان خود را به دشمنی و کارشکنی وا میداشت ،همچنان ملایان خودشان رشته کارها را بدست نمی گیرند و به دیگران که گرفته اند گردن نگزارده مردم را به بدخواهی و دشمنی بر می انگیزند .بلکه میتوان گفت که زورگویی اینان بیشتر است تا زورگویی آنان .زیرا به جعفر بن محمد اگر خلافت را دادندی بیگمان آنرا پذیرفتی) ،چنانکه نواده اش علی بن موسی ولیعهدی مأمون را پذیرفت) .لیکن به ملایان اگر هم سررشته داری داده شود نخواهند پذیرفت و نخواهند پیش آمد .زیرا ایشان گذشته از اینکه گروهی بی سر و نابسامانند و پیداست که سـررشته داری نتوانند ،خود ایشان بهتر میشمارند که در نجف یا قم یا شهر دیگری نشینند و بی تاج و تخت فرمانرانند و پول های مفت گیرند و بی رنج و آسوده به خوشی پردازند.
سررشته داری یا فرمانروایی به سپاه نیاز دارد .شهربانی و شهرداری و دیگر اداره ها خواهد ،سررشته دار باید پاسخده آرامش شهرها و آسایش مردم و آبادی کشور باشد .ملایان نمی خواهند این کارها را به گردن گیرند. دوست میدارند که بی هیچ رنجی باج گیرند و بی هیچ پاسخدهی فرمان رانند.
آنان سود خود را در این میشناسند که بدانسان که امروز هست دولتی باشد که کشور را راه برد و کارهای سررشته داری را انجام دهد ،ولی در همانحال در پیش مردم «جائر» شناخته شده مردم از درون دل ،علما را پیشوا و فرمانروا شناسند و پولهاشان به آنان پردازند .رنج را دولت کشد و سود را آنان برند .دولت که سپاه میگیرد ،پاسبان و ژاندارم نگاه میدارد ،اداره ها برپا میکند ،هرچه بگیرد حرام باشد ،ولی آنانکه به هیچ کاری نمی پردازند و هیچ پاسخدهی به گردن نمی گیرند هرچه بگیرند حلال شمرده شود .دولتیان همگی به دوزخ روند و آخوندها یکسره رو به بهشت آورند .پاسبان که در گرما و سرما ،شبها را بیداری میکشد و به خاندانها نگهبانی میکند گناهکار باشد، ولی ملازادگان و سید بچگان ویـلگرد و مفتخـوار نیکوکار باشند .کوتاه سخن :یک «حکومت عرفی» باشد بـدنام و بی ارج ،و یک «حکومت شرعی» باشد ارجمند و نیکنام .رنج را آن کشد و سود را این برد.
این آرزوییست که ملایان میدارند و تاکنون پیش برده اند .ولی بیگفتگوست که این آرزو یکسره به زیان توده است .چنانکه گفتیم این نتیجه اش دو دلی مردم است و نتیجه دو دلی نیز جز درماندگی و بدبختی یک توده نتواند بود.
مردمی که بیست میلیون ،یا بیشتر و کمتر ،توده ای پدید آورده اند و در یکجا می زیند ،باید همگی ایشان بکارهای توده ای ارج گزارند و دلبستگی دارند ،هریکی خود را پاسخده پیشرفت آن کارها دانسته به اندازه تواناییش کوشش دریغ نگوید .آن کشور خانه ایشانست ،سرچشمه زندگانی ایشانست ،باید به نگهداری آن کوشند و سربازی در آن راه را بایای خود دانند .از این راه است که یک توده فیروزمند تواند بود و با سرفرازی و آزادی تواند زیست.