گفتار یکم :
شیعیگری چگونه پیدا شده ؟...
شیعیگری تاریخچه بسیار درازی میدارد ،بلکه خود تاریخی می باشد .ولی ما در اینجا آنرا به کوتاهی یاد خواهیم کرد.
شیعیگری به این معنی که خواست ماست از زمان بنی امیه آغاز یافته .چون معاویه به دستاویز کشته شدن عثمان با امام علی بن ابیطالب به جنگ برخاست و پس از مرگ او خلافت را با زور و نیرنگ بدست آورده در خاندان خود ارثی گردانید ،این رفتار او به بسیاری از مسلمانان گران افتاد و کسان بسیاری آرزوی خلافت کرده چنین خواستند که آنرا از دست بنی امیه بیرون آورند.
لیکن تا معاویه زنده میبود کسی نیارست[۱] بجنبد .پس از مرگ او حسین بن علی به کوشش برخاست ولی از ناپایداری پیروانش کاری از پیش نبرد و بدانسان که همگی میدانند کشته گردید.
سپس چون یزید پسر معاویه مُرد و پسر او معاویه نام[۲] پس از چهل روز خلافت کناره از آن جست و برخی آشفتگیها به میان افتاد .عبد اﷲ بن زبیر در مکه و محمد بن حنفیه در مدینه به دعوی خلافت پرداختند و مختار در کوفه برخاست که او نیز در نهان به خلافت میکوشید .ولی اینها نیز کاری نتوانستند و یکایک از میان رفتند.
سپس دو خاندان بزرگی با بنی امیه به نبرد برخاستند :یکی عباسیان (پسران عباس عموی بنیادگزار اسلام)، دیگری علویان (پسران علی) .عباسیان بنیاد کار خود را به زمینه چینی نهاده چون ناخرسندی ایرانیان را از بنی امیه میدانستند و از آمادگی آنان به شورش آگاه میبودند ،نمایندگانی به ایران فرستادند که در اینجا نهانی به کوششهایی پردازند و دسته هایی از پیروان پدید آورند .لیکن علویان به سادگی برمیخاستند و جنگ میکردند و کشته میشدند. (چنانکه زید بن علی ،یحیی پسر او ،محمد نفس زکیه ،برادرش ابراهیم ،حسین صاحب فَخ[۳] و دیگران کشته شدند). از اینرو بنی عباس کار را پیش بردند و با دست ابومسلم بنیاد بنی امیه را برانداخته خود به جای ایشان خلیفه گردیدند.
کوتاه سخن آنکه از نیمه دوم صده نخست تاریخ هجری کشاکشهای بسیار سختی بسر خلافت پیدا شده نبرد و جنگ بسیار میرفت .آرزومندان خلافت از هیچگونه کوشش در راه آرزو باز نمی ایستادند.