و «روس» و «پروس» که قافیه های آماده ای میبود سودجسته دو بیتی ها سرودند» :سلطان توس جواب التیماتوم روس را پس از دو سال با توپ پروس داده بود».
سپس که در خاک روس شورشی برخاست و امپراتور نکولا از تخت افتاده خودش و خاندانش کشته شدند و سالها آشوب در میان روسیان میبود ،زبان شیعیان درازتر گردید و داستان کشته شدن نکولا و خاندانش را به رخ همگی کشیدند: » دیدید امام رضا او را گرفت! با آل علی هرکه در افتاد برافتاد».
ببینید نافهمی تا چه اندازه است :دولتهای اروپا که از چهل سال پیش در برابر یکدیگر دسته بسته برای یکچنان جنگی آماده گردیده و صدها افزار بسیجیده بودند تا به آن جنگ برخاستند ،و دسته سوسیال دیموکرات روسی که از سالیان دراز رنجها کشیده و گزندها دیده و نیرویی اندوخته بود تا فرصت یافت و به آن شورش برخاست ،همه اینها را هیچ میشماردند و کارهایی را که در نتیجه آنها رخ داده بود بنام «امام رضا» میخواندند.
تو گویی همه جهانیان باید بکوشند و رنج برند ولی هوده کوششها و رنجهای ایشان بنام امامان اینان خوانده شود.
شگفتر آنکه هنوز از روس دست برنداشته اند و در آغاز این جنگ[۱] باز هم پیشگویی از نابودی روس میکردند .دیگران بمانند ،در تبریز روزی در میان افسران گفتگو میرفته ،یک سرهنگی چنین گفته» :من یقین میدانم که روسیه شکست خورده نابود خواهد شد .امام رضا آنها را گرفته».
۳ـ پیرارسال که سپاهیان دو دولت به ایران آمدند و رشته کارهای کشور را بدست گرفته از جمله خواربار برای خود خریدند و یا از بار کردن خواربار از شهری بشهری جلو گرفتند ،در نتیجه این رفتار ایشان ناگهان نرخها بالا رفت و چون کشت خوبی نیز نکرده بودند در تهران و دیگر شهرها گرسنگی آغاز گردید .در تهران کوچه ها پر از گدایان شد و صدها بلکه هزارها کس از گرسنگی مردند و یا دچار بیماریها گردیده نابود شدند.
در چنان هنگامی ملایان بجای آنکه به خود آمده ببینند که آن گرسنگی و بدبختی نتیجه ویرانی کشور و ناتوانی دولت ،و ویرانی کشور و ناتوانی دولت نیز نتیجه بدآموزیهای ایشانست و به گناه خود پی برده پشیمانی نمایند، تیره دلانه از پیشآمد به سودجویی برخاسته در همه جا در منبرها و نشستها چنین گفتند» :دیدید ای لامذهبها! نماز را ترک کردید ،روزه نگرفتید، روضه خوانیها برچیده شد ،زیارت غدغن گردید ،زنها بی حجاب شدند ،خدا به غضب آمده این بلا را فرستاد» .این بود سخنانی که در همه جا به زبان آورده انبوهی از مردان و زنان را به گزاردن عمامه و کلاههای بی لبه و به سر کردن چادر واداشتند و بار دیگر روضه خوانیها فزونی یافت.
روزی به یکی گفتم :معنی این سخن آنست که خدا در آسمان نشسته و همه جا را رها کرده تنها ایران را میپاید که همانکه از مردم یک نافرمانی دید به خشم آید و پتیاره[۲] فرستد و